اسلام تسکت

متن مرتبط با «کتاب تاریخ الخمیس» در سایت اسلام تسکت نوشته شده است

علت نام‌گذاری کتاب شفاء و قانون ابن‌سینا چیست، در حالی‌که باید بر عکس باشد؟

  • در مورد این‌که چرا ابن‌سینا کتابی که در موضوع پزشکی نگاشته را «قانون» نامیده و کتاب معروف «شفاء» را در باره فلسفه و دیگر علوم تألیف کرده است؟ ابتدا باید گفت که نام‌گذاری کتاب‌ها یک مسئله‌ی ذوقی است و کمترین مناسبت برای انتخاب نام کافی است و نیاز چندانی به ارائه دلیل در این مورد نیست. با این وجود به برخی سخنانی که در این زمینه مطرح شده اشاره مختصری خواهیم داشت:1. برخى به این نامگذاری خرده گرفته‌اند زیرا «شفاء» با پزشکى همخوان‌تر بوده و «قانون» با فلسفه تناسب بیشتری دارد.[1]2. برخى معتقدند که ابن‌سینا با این نامگذاری در صدد بیان این مطلب بوده که اهمّیّت «طبّ نفوس» نزد او کمتر از «طبّ اجساد» نیست، و نیز فلسفه او متأثّر از طبّ و طبّ او متأثّر از فلسفه است.[2]3. بعضی نیز بر این باورند که ابن‌سینا با این رویکرد خواست تا بفهماند که فلسفه و طب در یکدیگر تداخل د‏ارند و «فلسفه»، «طب روح» و «طب»، «فلسفه بدن» است.[3]                      4. در نظر برخی این مسئله حاوی نکته‌ای عمیق از بینش خاص وی نسبت به طب است. بر خلاف عرف معمول که داروها را شفای بیماری‌ها می‌دانند، بوعلی طبابت و در نتیجه داروها و نتایج آن‌را در یک نظام مستحکم علی و معلولی می‌بیند و برای دارو هیچ جایگاهی تحت عنوان شفا‌دهی نمی‌شناسد. بیماری‌ها به گفته قدما، معلول علتی در بدن بودند که داروها به رفع آن علت می‌پرداختند و به این ت, ...ادامه مطلب

  • کتاب «لوامع صاحبقرانی» تألیف کیست و آیا می‌توان به مطالب موجود در آن استناد کرد؟

  • کتاب «لوامع صاحبقرانی»؛ اثر محمد تقى مجلسى معروف به «مجلسى اول» (م 1070 ق) است.وی که صاحب کرامات و مقامات معنوى و روحى بلندی بود، از جمله محدّثان و فقهای قرن یازدهم بشمار آمده و کتاب‌هایى در زمینه فقه و حدیث تألیف نموده است.[1]بعد از آن‌که مؤلف، کتاب «روضة المتقین» در شرح عربی بر «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق را نوشت و به شاه عباس صفوی عرضه کرد، وی درخواست نگارش شرح فارسی آن کتاب را نمود. علامه نیز همین کتاب را با نام «لوامع قدسیه» نگاشت و چون این کتاب به درخواست شاه عباس صفوی ملقّب به «صاحبقران» نگاشته شد، آن‌را به نام «لوامع صاحبقرانی» نامیدند.[2]مجلسی اول، در این کتاب - که شامل نظریات علمى وی در شرح روایات اهل‌بیت(ع) است -  از پرداختن به اصطلاحات و مباحث پیچیده علمى خوددارى کرده و به شرح فارسى و گاهى توضیحات کوتاه سندى و یا جواب برخى شبهات اکتفا می‌نماید؛ از همین رو ارزش و منزلت این کتاب نیز روشن می‌گردد.این کتاب، شامل باب‌های طهارت، صلات، زکات، حج و زیارات تا آخر ابواب حقوقی و فروض جوارح - که نصف کتاب من لا یحضره است - می‌باشد و تاریخ پایان نگارش آن سال 1066 هجری قمری بوده است. و بعد از آن، ربع سوم کتاب من لا یحضر (از کتاب قضاء تا آخر کبائر) را نوشتند.[3]گرچه ارزش این کتاب بر اندیشمندان دینی مخفی نیست ولی با این وجود، طبیعی است که – مانند دیگر کتابها – هر فراز آن را جداگانه م, ...ادامه مطلب

  • حاجی خلیفه که بود؟ آیا کتاب «کشف الظنون» او معتبر است؟

  • مصطفی بن عبدالله کاتب جلبی (یا چَلَبی)، معروف به «حاجی خلیفه»؛[1] دانشمند، تاریخ‌نگار و کتابنامه‌نویس سرشناس تُرک در قرن یازدهم است؛ او در 1017[2] یا 1004ق[3] در قسطنطینیه (استانبول) متولد شد.سبب نامیده شدنش به «کاتب»، اشتغالش به نوشتن دفاتر دولتی، و علت پیدا کردن عنوان «چلبی»، درجه فضل و معلوماتش بود.[4]پدرش ابتدا در «سرای» (دربار) خدمت می‌کرد و سپس وارد فوج سِلَی‌دار (سلاح‌دار) سپاه عثمانی شد. م,حاجی,خلیفه,بود؟,کتاب,«کشف,الظنون»,معتبر,است؟ ...ادامه مطلب

  • چرا در قرآن بعد از نقل واقعه‌ای تاریخی، بیان یک حکم، توصیه‌ای اخلاقی و .. تقریباً به صورت پیاپی به تحمید و تمجید و نام‌بردن از اسماء و صفات الهی پرداخته می‌شود؟

  • بر اساس دلایل و براهین عقلی، رابطه‌ی خدا و جهان را می‌توان این‌گونه بیان کرد: خداوند مدیر و اداره کننده‌ی جهان هستی بوده؛ و تمام موجودات از جمله انسان در تحت مدیریت و تدبیر الهی هستند.[1] و بر اساس قواعد عقلائی و مباحث روانی هر چه زیردستان به توانایی، قداست، مهربانی، جامعیت و کمالات وجودی مدیر اطمین, ...ادامه مطلب

  • کتاب «سراج القلوب» تألیف کیست و آیا روایات موجود در آن معتبرند؟

  • «سراج القلوب»، رساله‌ای فارسی است که توسط ابو نصر بن محمد قطان غزنوی به قلم نگارش درآمده است.[1] این کتاب، به بیان داستان‌هایی از ماجرای آفرینش و سرگذشت پادشاهان و پیامبران به طریق سؤال و جواب اختصاص دارد.[2]دوره زندگانی مؤلف سراج القلوب مشخص نیست، تنها بر اساس ویژگی‌های سبکی متن و تأثر احتمالی مؤلف, ...ادامه مطلب

  • چگونه هجرت پیامبر(ص)، مبدأ تاریخ اسلامی قرار گرفت؟ آیا این اتفاق نظر وجود دارد که ماه محرم، ابتدای سال‌های‌ هجری قمری است؟

  • مشهور مورّخان می‌گويند، نخستين كسى كه هجرت رسول خدا(ص) را مبدأ تاريخ قرار داد، خليفه دوم بود.[1] البته بسیاری از آنان به این نکته نیز اشاره کرده‌اند كه انتخاب هجرت به عنوان مبدأ تاريخ اسلام، به پيشنهاد و اشاره على بن ابی‌طالب(ع) بود.[2] برخى دیگر از مورّخان عقيده دارند كه اين پيشنهاد را فقط امام على(ع) مطرح نكرد، بلكه شمارى از صحابه نيز در اين‌ پیشنهاد با او سهيم بودند.[3]روایات تاریخی دیگری هم در این زمینه نقل شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره خواهد شد:1. در ربيع الاوّل سال شانزدهم، هفدهم يا هجدهم،  عمر بن خطّاب، تاريخ را نوشت.[4] او نخستين كسى است كه اين كار را انجام داد. بدين ترتيب كه سندى را به عمر ارائه دادند كه در آن مبلغى را به نفع كسى و بر عهده ديگرى ثبت كرده و موعد بازپرداختش را ماه شعبان تعيين کرده بودند. عمر پرسيد: كدام شعبان؟ شعبان امسال؟ پارسال؟ و يا سال آينده؟! و چون پاسخی نشنید، صحابه را گرد آورد و به آنان گفت: براى مردم تاريخى درست كنيد كه زمان بازپرداخت وام‌های خود را بر اساس آن بدانند. هرمزان [كه از صحابه نبود] پيشنهاد كرد كه مانند ايرانيان بر پايه جلوس شاهان , ...ادامه مطلب

  • کتاب «تاریخ الخمیس» تألیف کیست و به چه موضوعاتی می‌پردازد؟

  • حسین بن محمد بن حسن دیار بکری از مورّخان قرن دهم است[1] که اطلاعات چندانى از وى در دست نیست. او ساکن مکه بود و مدتى سمت قضاوت آن‌جا را بر عهده داشت.[2]اثر مشهور وى کتاب «الخمیس فی احوال أنفس نفیس» است[3]  که با عنوان «تاریخ الخمیس» شهرت دارد. دو اثر دیگر وى عبارت‌اند از: «أهبة الناسک و الحاج، لانتفاعه بها لدى الاحتجاج، على المذاهب الأربعة»،,کتاب تاریخ الخمیس,كتاب تاريخ الخميس,كتاب تاريخ الخميس pdf ...ادامه مطلب

  • خوارزمی که بود؟ کتاب «مقتل الحسین» او به چه سبکی نگارش شده است؟

  • موفّق بن احمد بن محمد بکری مکی خوارزمی؛[1] فقیه، خطیب، قاضی، ادیب و شاعر، ملقب به «صدر الائمة» و «خلیفة الزمخشری» حدود سال 484ق دیده به جهان گشود[2] و در سال 568 درگذشت.[3] کنیه مشهور او ابو المؤیّد است[4] و به کنیه‌های ابومحمد[5] و ابوالولید[6] نیز خوانده شده است.در زادگاه خوارزمی اختلاف نظر وجود دارد، اگرچه به نظر می‌رسد او از دیار خوارزم آمده باشد، ولی برخی گزارش‌ها او را مکی الاصل دانسته‌اند.[7] همچنین افرادی که به شرح حال علمی وی پرداخته‌اند، تنها به نکته‌های مجمل و مختصری درباره ادوار زندگی و تلاش‌های علمی وی پرداخته‌اند؛ مانند این‌که او زبان عربی را نزد استادش «جارالله زمخشری» آموخت،[8] یا این‌که او استاد «ناصر بن عبدالسید مطرزی خوارزمی» بوده و نیز مصنفات «محمد بن الحسن» را از قول «نجم الدین عمر بن محمد بن احمد نسفی» روایت کرده است،[9] و یا در جست‌وجوی حدیث؛ به مناطق فارس، عراق، حجاز، مصر و شام سفر کرده و با دانشمندان روزگار خویش مکاتبه داشته و آنان به وی اجازه نقل حدیث داده‌اند، همان‌طور که او نیز به آنان، چنین اجازه‌ای داده است.[10]درباره مذهب خوارزمی باید گفت: در دوره او مذهب شایع در ماوراء النهر، از جمله منطقه خوارزم، مذهب حنفی بوده و خوارزمی نیز در فروع، این مذهب را اختیار کرده است. کتاب «مناقب ابی حنیفه» او که در آن به مدح و ثنای سردمدار مکتب حنفی در قالب شعر و به صورت قصیده‌ای طولانی پرداخته است، شاهدی قوی بر مذهب او است. با این همه، او متمایل به تشیّع و علاقه‌مند به اهل بیت(ع) بود.بسیاری از اندیشمندان معاصر خوارزمی یا بعد از او که با وی و آثارش آشنایی داشته‌اند، به گستره دانش خوارزمی در علوم متعدد اعتراف کرده و از او با تعابیر مختلف، ستایش و تمجید کرده‌اند. البته این مسئله تنها اختصاص به دانشوران اهل سنت ندارد، بلکه برخی از اندیشمندان شیعی نیز درباره خوارزمی به اظهار نظر پرداخته و از وی به بزرگی یاد کرده‌اند. نمونه‌هایی از این دیدگاه‌ها چنین است:1. قِفْطی (م 646ق) خوارزمی را چنین معرفی کرده است: «موفق بن احمد بن محمد که مکی الاصل و کنیه‌اش ابوالمؤید است، خطیب خوارزم و ادیبی فاضل بود که شناخت کامل به ادبیات و فقه داشت و سال‌های زیادی در مسجد جامع خوارزم خطبه خواند و به انشای خطبه می‌پرداخت. او به مردم، عربی و غیر آن‌را آموزش داد و به این وسیله، افراد ب, ...ادامه مطلب

  • آیا کتاب «التأدیب» برای شلمغانی است یا حسین بن روح؟

  • محمّد بن على شلمغانى، از اهالى روستاى شلمغان از توابع واسط عراق بود.از ابتداى زندگى او، آگاهى چندانى در دست نیست. شهرت او، به دوران پس از نیابت حسین بن روح، مربوط است.اوّلین ملاقات حسین بن روح با شیعیان پس از آغاز نیابت خاص، در منزل شلمغانى صورت گرفت. شلمغانى، پس از آن هم به عنوان نماینده و واسطه حسین بن روح، نایب سوم امام مهدى(عج) با مردم ملاقات می‌کرد و درخواست‌هاى آنها را می‌گرفت و جواب امام(ع) را بدانان تحویل می‌داد. به عبارت دیگر؛ او نماینده امام مهدى(عج) محسوب نمی‌شد؛ بلکه دست‌یار حسین بن روح، محسوب می‌شد و برخى کارها را انجام می‌داد.امّ کلثوم، دختر نایب دوم، می‌گوید: «شلمغانى نزد بنى بسطام جایگاه و اعتبارى ویژه داشت؛ زیرا حسین بن روح - که خداى از او راضى باشد- او را در میان مردم بزرگ داشته و به او جایگاه و آبرو بخشیده بود».[1]موقعیّت علمى شلمغانى‏موقعیّت علمى شلمغانى، در کتاب‌هاى غیبت‌نگارى مورد اشاره قرار گرفته است. در کتاب الغیبة طوسى آمده است: «آن‌گاه که لعن شلمغانى صادر شد، از حسین بن روح درباره کتاب‌های او پرسش شد که با آنها چگونه مواجه شویم در حالى که خانه‌هاى ما از کتاب‌هاى او انباشته است؟!».[2]این سؤال مردم، نشانگر شهرت علمى شلمغانى و نگاشته‌هاى او است. شهرت شلمغانى در دوره پیش از انحراف و حتّى پیش از همکارى با حسین بن روح، به جهت نگاشته‌هاى حدیثى و غیر حدیثى وى بوده است. نجاشى، کتاب‌هاى فراوانى براى او برشمرده که نشانگر ذوق و سلیقه وى در نگارش و ارائه نظریات خویش است. معروفیّت کتاب «التکلیف» -که با عبارت «و بیوتنا منها ملأ» توصیف شده است-، نمونه روشن فعالیت‌هاى شلمغانى در دوران اوّلیه عمر خویش است.نجاشی نیز کتاب‌های متعددی برای او بر شمرده است،[3] اما در هیچ مصدری، کتاب «التأدیب» را به حسین بن روح نسبت نداده‌اند. نجاشی در کتاب خود تألیفی به این نام را به دو نفر: احمد بن عبدالله بن مهران[4] و  علی بن محمد بن شیره[5] نسبت می‌دهد.بله، تنها در کتاب غیبت شیخ طوسی چنین آمده است: «جناب حسین بن روح، براى ارزیابى کتاب التأدیب، آن‌را نزد گروهى از فقها در قم فرستاد تا پس از بررسى نظر دهند که چیزى از محتواى آن با نظر آنان، مخالفت دارد یا نه و آنان، همه کتاب، جز یک مسئله آن‌را تأیید کردند».[6] همان‌طور که در متن عربی این نقل آمده است، بیان نشده که کتاب التأدیب اث, ...ادامه مطلب

  • آیا برای مطالعات تطبیقی، می‌توان کتابهای ادیان دیگر را مطالعه کرد؟

  • در صورتی که فرد مطالعه‌کننده به حدی از شناخت دین اسلام رسیده باشد که مطالعه این کتابها، موجب سست‌شدن عقیده‌اش نشود، مانعی ندارد.ضمائم:پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مد ظله العالی):خواندن آنها براى کسى که قدرت شناخت و تشخیص مطالب باطل را دارد به قصد ابطال و ردّ آنها جایز است به شرطى که به خود مطمئن باشد که از حق منحرف نمى‏شود و گرنه جایز نیست.حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):اگر بیم گمراهی باشد جایز نیست.حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):در صورتی که مطالعه این کتب موجب مفسده اعتقادی نباشد برای کسانی که اطلاعات کافی دارند مانعی ندارد. [1]. استفتا از دفاتر آیات عظام: خامنه‌ای، سیستانی، مکارم شیرازی،(مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست. This entry passed through the Full-Text RSS service - if this is your content and you're reading it on someone else's site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها