چگونه هجرت پیامبر(ص)، مبدأ تاریخ اسلامی قرار گرفت؟ آیا این اتفاق نظر وجود دارد که ماه محرم، ابتدای سال‌های‌ هجری قمری است؟

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

مشهور مورّخان می‌گويند، نخستين كسى كه هجرت رسول خدا(ص) را مبدأ تاريخ قرار داد، خليفه دوم بود.[1] البته بسیاری از آنان به این نکته نیز اشاره کرده‌اند كه انتخاب هجرت به عنوان مبدأ تاريخ اسلام، به پيشنهاد و اشاره على بن ابی‌طالب(ع) بود.[2] برخى دیگر از مورّخان عقيده دارند كه اين پيشنهاد را فقط امام على(ع) مطرح نكرد، بلكه شمارى از صحابه نيز در اين‌ پیشنهاد با او سهيم بودند.[3]
روایات تاریخی دیگری هم در این زمینه نقل شده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره خواهد شد:
1. در ربيع الاوّل سال شانزدهم، هفدهم يا هجدهم،  عمر بن خطّاب، تاريخ را نوشت.[4] او نخستين كسى است كه اين كار را انجام داد. بدين ترتيب كه سندى را به عمر ارائه دادند كه در آن مبلغى را به نفع كسى و بر عهده ديگرى ثبت كرده و موعد بازپرداختش را ماه شعبان تعيين کرده بودند. عمر پرسيد: كدام شعبان؟ شعبان امسال؟ پارسال؟ و يا سال آينده؟! و چون پاسخی نشنید، صحابه را گرد آورد و به آنان گفت: براى مردم تاريخى درست كنيد كه زمان بازپرداخت وام‌های خود را بر اساس آن بدانند. هرمزان [كه از صحابه نبود] پيشنهاد كرد كه مانند ايرانيان بر پايه جلوس شاهان تاريخ‌گذارى شود. به این صورت كه هرگاه يكى از پادشاهان می‌ميرد، سال‌ها را از آغاز جلوس پادشاه جديد شمارش می‌كنند. مسلمانان اين رأى را نپسندیدند.[5]
2. يكى از یهودیان تازه مسلمان پيشنهاد كرد كه از تاريخ رومى استفاده كنيد كه از زمان اسكندر مقدونى رواج دارد. اين پيشنهاد نيز رد شد.[6]
3. گروهى نظر دادند كه تولّد پيامبر اسلام(ص) را مبدأ تاریخ قرار دهيد. در مقابل شمارى، خواهان ثبت بعثت حضرتشان به عنوان مبدأ تاريخ شدند.[7]
4. على بن ابی‌طالب(ع) و گروهى ديگر پيشنهاد كردند كه هجرت پيامبر(ص) به مدينه را مبدأ تاريخ قرار دهند. اين‏ پیشنهاد مورد پذیرش قرار گرفت و عمر دستور داد كه هجرت رسول خدا(ص) مبدأ تاريخ باشد.[8]
سعيد بن مُسيّب می‌گوید:
عمر، مردم را گرد آورد و از آنان پرسيد: از چه روزى، تاريخ را بنويسند؟
على بن ابی‌طالب گفت: از روزى كه رسول خدا(ص) هجرت كرد و سرزمين شرک را ترک نمود. عمر همين كار را كرد.[9]
حاكم نیشابوری می‌گوید: اسناد اين حديث صحيح است، امّا بخارى و مسلم آن‌را نياورده‌اند.[10]
همچنین يعقوبى در حوادث سال شانزدهم می‌گويد: «در اين سال نامه‌ها را تاريخ‌گذارى كردند و تصميم گرفتند كه بر مبناى ميلاد رسول خدا(ص) باشد. سپس گفت: می‌خواستند سال بعثت را مبدأ تاريخ قرار دهند، امّا على بن ابی‌طالب(ع) پيشنهاد كرد كه هجرت پيامبر(ص) را مبدأ قرار دهند».[11]
علّت اين‌كه حضرت على(ع) هجرت را مبدأ تاريخ اسلام قرار داد، نه روز تولّد يا وفات رسول خدا(ص) را به لحاظ اهميّت فوق العاده هجرت بود كه پيامبر(ص) از سرزمين شرک، آن‌جا كه پر بود، از ذلّت و خوارى به سرزمين اسلام، آن‌جا كه عزّت و كرامت در آن موج می‌زد قدم نهاد. بنابراين‏ هجرت را در ساخت تاريخ و انسانيت جايگاهى بس مهم است.[12]
از طرفی، با توجه به این‌که هجرت پیامبر(ص) در ماه ربیع الاول بوده، طبیعتاً سال هجری نیز باید از همان ماه آغاز می‌شد. اما گویا بعدها پیشنهادهایی مطرح شد که به‌جاى ربيع الاوّل، محرّم را اولین ماه در نظر بگیرند:
1. پيشنهاد دهنده عثمان بن عفّان بود.[13]
2. ديدگاه شخص عمر بود.[14]
3. عبدالرحمن بن عوف، ماه رجب را پيشنهاد كرد، امّا على بن ابی‌طالب(ع) ماه محرّم را مطرح كرد و همين نظر به تصويب رسيد.[15]
4. محرّم پيشنهاد عمر، على و عثمان بود.[16]
به هر حال، اگرچه نظر مشهور آن است که گفته شد، اما برخی از اندیشمندان معاصر با تحلیل گزارش‌های موجود، به این نتیجه رسیده‌اند که تاريخ هجرى از همان زمان رسول خدا(ص) پايه‌گذارى شد، و آن‌حضرت بارها و در مناسبت‌هاى مختلف بر مبناى هجرت، تاريخ‌گذارى كرده است و آنچه در زمان عمر اتّفاق افتاد، تنها تغيير آغاز سال قمرى از ربيع الاوّل به محرّم بود:[17]
1. همان‌طور که در روایات تاریخی آمد، حضرت علی(ع) پيشنهاد كرد كه تاريخ را از روز هجرت پيامبر(ص) يا روزى كه سرزمين شرک را ترک گفت، قرار دهند، و هجرت رسول خدا(ص) در ماه ربيع الاوّل بود. گويى می‌خواست بگويد: در اين‌باره بدعت نگذاريد و چنان‌كه در زمان رسول خدا(ص) می‌نوشتند، شما هم تاريخ بگذاريد؛ زيرا هنگامى كه پيامبر(ص) در ماه ربيع الاوّل وارد مدينه شد، دستور داد كه تاريخ بگذارند.[18]
2. مالک بن انس گفت: «آغاز سال اسلامى، ربيع الاوّل است؛ زيرا اين ماهى است كه رسول خدا(ص) هجرت كرد».[19]
3. «مسلمانان از ماه ربيع الاوّل، ماه هجرت را تاريخ زدند».[20]
4. «پيامبر (ص) روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاوّل وارد مدينه شد. تاريخ از همان زمان بود، امّا بعداً به محرّم برگشت».[21]
5. ابن عساكر روایاتی را از زهری، أبو حفص، ابن شهاب، ابن وهب، و ابن عباس نقل می‌کند: «پیامبر(ص) در ماه ربیع الاول روزی که وارد مدینه شد، امر کرد که تاریخ را از این زمان بنویسند».[22] سپس می‌گوید: «اين ديدگاه به صواب نزديک‌تر است».[23] سيوطى هم این نظر را تأييد كرده است.[24]
6. «از عهدنامه رسول خدا(ص) به سلمان فارسى استفاده می‌شود كه تاريخ در زمان رسول خدا(ص) هم بود».[25]
7. قسطلانى می‌گوید: «رسول خدا(ص) دستور داد كه تاريخ بگذارند و تاريخ را از زمان هجرت‏ نوشت».[26]
بر این اساس برخی نتیجه گرفته‌اند که پايه‌گذار تاريخ هجری، خلیفه دوم عمر نبود، بلكه تنها كارى كه ایشان كرد، اين بود كه محرّم را به‌جاى ربيع الاوّل آغاز سال قرار داد.

[1]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج ‏3، ص 1145، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏2، ص391، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ فزاری قلقشندی، أحمد بن علی، مآثر الانافه، ج 1، ص 92، کویت، مطبعة حكومة الكویت، چاپ دوم، 1985م.
[2]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 526، بیروت، دار صادر، 1385ق؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 145، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا؛ مسعودی‏، أبو الحسن على بن الحسین‏، التنبیه و الاشراف، ص 252، قاهره، دار الصاوی، بی‌تا.
[3]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 47، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ مآثر الانافه، ج 3، ص 336.
[4]. البدایة و النهایه، ج 3، ص 206.
[5]. همان؛ علیمی حنبلی، عبدالرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج 1، ص 187 – 188، عمان، مكتبة دندیس، بی‌تا.
[6]. البدایة و النهایه، ج 3، ص 206؛ ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج ‏12، ص 74، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[7]. البدایة و النهایه، ج 3، ص 206.
[8]. الكامل فى التاریخ، ج 1، ص 11؛ صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج ‏12، ص 38، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ شرح نهج البلاغة، ج ‏12، ص 74.
[9]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 15، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ تاریخ ‏الطبری، ج ‏2، ص 391.
[10]. المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 15.
[11]. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 145.
[12]. الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج ‏4، ص 205 - 206.
[13]. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 269، بیروت، دار المعرفة، 1379ق؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بكر، الشماریخ فى علم التاریخ، ص 15، مكتبة الآداب، بی‌تا.
[14]. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 269؛ مآثر الانافه، ج 3، ص 337.
[15]. سخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن،‏ الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، ص 143، بیروت، دار الكتب العلمیة.
[16]. فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 269؛ الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، ص 143؛ قسطلانی، أحمد بن محمد، ارشاد السارى لشرح صحیح البخاری، ج 6، ص 234، مصر، المطبعة الكبرى الأمیریة، چاپ هفتم، 1323ق.
[17]. مرتضى عاملى‏، جعفر، الصحیح من السیرة النبی الأعظم، ج ‏4، ص 178، قم، دار الحدیث‏، چاپ اوّل‏، 1426ق.
[18].  ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏2، ص 144، قم، علامه، چاپ اول، 1379 ق.
[19]. البدایة و النهایه، ج 3، ص 207.
[20]. الاعلان بالتوبیخ لمن ذمّ التاریخ، ص 143.
[21].  صاحب ‌بن‌ عباد، اسماعيل ‌بن‌ عباد، عنوان المعارف و ذكر الخلائف، ص 11، بغداد، مطبعة الإرشاد، 1385ق.
[22].  ابن عساكر، ابوالقاسم على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏1، ص 37 – 38، بیروت، دار الفكر، 1415ق.
[23]. همان، ص 38.
[24]. الشماریخ فى علم التاریخ، ص 11 – 12.
[25]. شیرازی، سید علی خان، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعة، ص 207، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
[26]. قسطلانی، أحمد بن محمد، المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیة، ج 1، ص 182، قاهره، المكتبة التوفیقیة، بی‌تا.

اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 184 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 7:34