مقصود از «وجه» در آیه «کل شىء هالک الا وجهه» چیست؟ آیا مقصود دین الهی است؟

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

در آیه 88 قصص می‌خوانیم: «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»؛ معبود دیگرى را با خدا مخوان، که هیچ معبودى جز او نیست همه چیز جز ذات [پاک] او فانى می‌شود حاکمیت تنها از آن او است و همه به سوى او بازگردانده می‌شوید!
مفسران در بیان فراز «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» مطالب گوناگونى دارند که بر محور تفسیر «وجه» و کلمه «هالک» دور می‌زند.[1]
در همین راستا و در یکی از روایات، «دین خدا» به عنوان مصداقی از مصادیق «وجه الله» اعلام شده است که فناناپذیر می‌باشد:
أبوحمزه ثمالی می‌گوید: به حضرت باقر(ع) گفتم: «وجه» در فرموده خداى تعالى: «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» چه معنایى دارد؟ فرمود: «هر چیزى زوال پذیر است و تنها وجه آن باقى می‌ماند و خدا بزرگ‌تر از آن است که بگوییم‏ وجه دارد، ولى مقصود">مقصود از آن این است که هر چیزى نابود می‌شود، مگر دین خدا و دستورى که از آن به دست می‌آید».[2]
اگرچه این روایت از لحاظ سندی ضعیف می‌باشد،[3] اما محتوای آن قابل پذیرش است. و معنایش آن است که هیچ حرکتى به مقصد نمی‌رسد مگر آنچه هدفش به سمت خدای تعالی است؛ زیرا فرمان و دستورات او در جهت حرکت به سویش در نهاد هستى نهفته است، و چنین کردارى هرگز از بین نمی‌رود؛[4] لذا مفهوم آیه چنین است که همه آئین‌ها فانى و باطل است جز آئین خدا، و جمله «لَهُ الْحُکْمُ» را به معناى حاکمیت تشریعى و تأکیدى بر این تفسیر دانسته‌اند، همچنین جمله «وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» را به معناى رجوع به خدا در پذیرش شریعت تفسیر کرده و تأکید مجددى بر این معنا.[5]
با فرض پذیرش روایت؛ این تفسیر با ظاهر آیه و تفسیرهای دیگر منافاتى ندارد؛ زیرا هنگامى که دانستیم تنها چیزى که در این عالم باقى می‌ماند ذات پاک خدا است روشن می‌شود آنچه نیز به نحوى با ذات پاک او مربوط است، آن نیز رنگ بقاء و ابدیت به خود می‌گیرد. آئین خدا که از ناحیه او است ابدى است، عمل صالح که براى او است ابدى است، رهبران الهى که به او ارتباط دارند، از این نظر که به او مربوط‌اند رنگ جاودانى دارند، خلاصه هر چیز به نحوى با ذات پاک او پیوند و ارتباطى داشته باشد از آن نظر، فنا و هلاک براى او نیست.[6]

[2]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ‏1، ص 218 - 219، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ صدوق، محمد بن على‏، التوحید، ص 149، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول‏، 1398ق.
[3]. به جهت منصور بن یونس بزرج که فردی واقفی و غیر ثقه است (طوسى، محمد بن حسن‏، رجال ‏الطوسی، ص 343، قم، مؤسسه نشر اسلامی‏، چاپ سوم‏، 1373ش؛ علامه حلى، حسن بن یوسف‏، خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال‏، ص 259، نجف اشرف، دار الذخائر، چاپ دوم‏، 1411ق)؛ و «جلیس» که فردی مجهول است.
[4]. ابن بابویه، محمد بن على،‏ معانی الأخبار، ترجمه، محمدى شاهرودى، عبد العلى،‏ ج ‏1، ص 28، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم‏، 1377ش.
[5]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 191 – 192، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. تفسیر نمونه، ج ‏16، ص 192.
اسلام تسکت...
ما را در سایت اسلام تسکت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان islamtext بازدید : 148 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 11:44