همانگونه که در پرسش آمده، در زیارت ابراهیم,[1] فرزند کوچک پیامبر, اسلام(ص) که در کودکی رحلت کرد، آمده است: «...اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بِحَقِّ مُحَمَّدٍ صَفِیک وَ إِبْرَاهِیمَ نَجْلِ نَبِیک أَنْ , ...ادامه مطلب
قرآن کریم در داستان حضرت ابراهیم(ع) بعد از آنکه آمدن فرستادگان پروردگار برای بشارت و مژده نزد حضرتشان را نقل میکند،[1] در ادامه بیان میدارد: «فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ».[2] اگر چه بیشتر مفسران و مترجمان قرآن کریم واژه «ضحکت» در این آیه را به خندیدن معنا کردهاند، اما برخی نیز آنرا به معنای حیضشدن دانستهاند. بنابر تفسیر دوم، معنای آیه این چنین است: زنش ایستاده بود که حائض شد، به او مژده اسحاق را دادیم و پس از اسحاق یعقوب را. در برخی از لغت نامهها آمده است: «ضحک» بفتح «ضاد» به معناى حیض است.[3] گویند: «ضحکت الارنب»؛ یعنى خرگوش حائض شد.[4] صاحب جامع البیان از قول اهل بصره میگوید: بعضی از اهل حجاز میگویند ضحک به معنای حیض است و ضحکت المرأة؛ یعنی زن حائض شد.[5] بر همین اساس برخی از مفسران میگویند کلمه «ضحکت» به معناى حیض شدن زنان است. مؤید این معنا هم این است که بشارت را با حرف فاء متفرع بر آن کرده و فرمود: «فبشرناها ...»؛ یعنى به مجرد اینکه حیض شد، ما او را به اسحاق بشارت دادیم، و این حیض شدن نشانهاى بود که باعث میشد همسر ابراهیم(ع) به راحتی آن مژده را باور کند و بپذیرد، و معجزهاى بود که دل او را آماده میکرد تا براستى و درستىِ بشارت آنان اطمینان کند. اما اینکه چرا قرآن کریم از ایستاد, ...ادامه مطلب
1. انحراف: در لغت به معنای میلکردن و برگشتن و کج رفتن[1] است. واژهای که مترادف با معنای انحراف است، کلمه «زَیغ» است که در قرآن به معنای انحراف از حق به واسطه قلب و چشم آمده است.[2]انحراف از منظرهای چندی تعریف شده است؛ بعضی از منظر حقوقی بدان نگریسته و آنرا اینگونه تعریف کردهاند:«عملی که به وسیل, ...ادامه مطلب
واژه «مجتبی»، برگرفته از ریشه «جبی» است. معنای اصلی «جبی» جمع کردن و جمع شدن است؛ مانند جمع شدن آب در حوض.[1] وقتی این کلمه به باب افتعال برده شود، مصدر آن «اجتباء» میشود، و به معنای جمع کردن با انتخاب و برگزیدن است.[2] برخی نیز گفتهاند وقتی «جبی» به باب افتعال برده میشود دلالت بر دقت و امتیاز خاص میکند.[3] «مجتبی» نیز اسم مفعول از باب افتعال و به معنای «برگزیده شده» است.به عبارت بهتر؛ واژگان «اجتباء» و «مجتبی» در متون اسلامی؛ برگزیده شدن بندهای از ناحیه خداوند بوده و بهمعنای اختصاص دادن او به فیضهای خاص الهی است که نتیجه آن حاصل شدن انواع نع,معنی واژه مجتبی,معنای واژه مجتبی ...ادامه مطلب
امام صادق(ع) از پدرش و او از پدرانش از رسول خدا(ص) نقل کرده که خداى تعالى 99 نام دارد. هر کس نسبت به آنها شناخت و معرفت داشته باشد داخل بهشت میشود. [1]البته شاید به نظر برسد که برخی از این نامها با موارد دیگر مترادف و همسان بوده و یا رابطههای دیگری چون عموم و خصوص میان آنها وجود داشته باشد که بررسی تمام این ارتباطات در گنجایش این نوشتار نبوده و میتوان در جای دیگری به این ترادفها و تفاوتها پرداخت.با ذکر این نکته به ترجمه و توضیح مختصر نامهای موجود در این روایت میپردازیم:1. اله،(معبود و قابل پرستش است)2. واحد،(یگانه است)3. احد،(همه چیز اوست. چیزی غیر از وجود ندارد)4. صمد،(کسی که تمام امور به او بازگشت میکند. یا به معنای کسی که در قصد خود ثابت است، تا روشنى حق بر شما آشکار شود)5. اول(قبل از هر چیز وجود داشت)6. آخر(بعد از بین رفتن تمام موجودات وجود خواهد داشت)،7. سمیع(بسیار شنواست)،8. بصیر(بسیار بیناست)،9. قدیر،(بسیار توانمند است؛ یعنی بر انجام هرکاری توانا است)10. قاهر،(غالب و بالا دست بندگانش میباشد)11. على،(برتر است)12. اعلى،(صیغه مبالغه یعنی بسیار برتر است)13. باقى،(تا ابد باقی خواهد بود و برایش پایانی قابل تصور نیست)14. بدیع،(به وجود آورنده آسمانها، زمین و کل عالم هستی است)15. بارى،(مخلوقات را بدون الگو خلق کرد)16. اکرم،(بسیار بخشنده و سخاوتمند است)17. ظاهر،(از جنبهای روشن و آشکار است)18. باطن،(از جنبه دیگر نهان و غیر آشکار است)19. حى،(زنده است)20. حکیم،(کارهایش از روی حکمت است)21. علیم،(بسیار داناست)22. حلیم،(بسیار بردبار و صبور است)23. حفیظ،(بسیار نگهدارنده است)24. حق،(ذات و افعال و صفات خدا حقّ است؛ یعنى همه آنها مطابق واقع و در جاى و موقع خویش است)25. حسیب،(بسیار حسابگر است؛ حسابش دقیق است)26. حمید،(بسیار ستایش شده است)27. حفى،(بسیار گرامی دارنده است)28. رب،(پروردگار و پرورشدهنده است)29. رحمان،(دلسوز برای همه است)30. رحیم،(دلسوز ویژه برای مؤمنان است)31. ذارء،(به وجود آورنده است)32. رازق،(روزی دهنده است)33. رقیب،(هیچ چیز از نظرش پوشیده نیست)34. رؤف،(مهربان است)35. رائى،(بیننده است)36. سلام،(سالم از هر عیب و نقص است)37. مؤمن،(بندگان مطیعش از عذاب او در امان هستند)38. مهیمن،(از خوف و ترس پناه میدهد)39. عزیز،(غالب و تواناست)40. جبار،(درهم کوبنده است)41, ...ادامه مطلب
پروردگار متعال در آیات متعددی از سوره احقاف به طور صریح و گاهی با کنایه به تهدید و توبیخ کفار قریش پرداخته، از جمله در آیه: «فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً»؛[1] میفرماید وقتی عذاب خدا دامنگیرشان شد، کسی نمیتواند آنان را یاری کند و از عذاب برهاند.[2]بررسی ادبی مفردات آیه فوق از ابتدا چنین است:در مورد «فاء» اول آیه، برخی آن را «عاطفه»[3] و گروهی نیز آنرا «استیناف»[4] گرفتهاند. «لولا» حرف تحضیض به منزله هلاّ، «نصر» فعل ماضی «هُم» مفعول به، «الذین» موصول اسمی و فاعل برای نصر، «اتخذوا» فعل ماضی از افعال دو مفعولی، ضمیر «واو» فاعلش و جمله «اتخذوا» صله برای «الذین»، و «من دون الله» جار و مجرور و مضاف و مضافالیه متعلق به «اتخذوا»، مفعول اول «اتخذوا» محذوف است که عائد صله نیز میباشد. اما در مفعول دوم «اتخذوا» و نقش «قرباناً» در آیه اختلاف دیدگاه وجود دارد:برخی میگویند «قرباناً» مفعول دوم و «آلهة» بدل از «قرباناً» میباشد. برخی دیگر گفتهاند «قرباناً» حال و «آلهة» مفعول دوم برای «اتخذوا» میباشد، همچنین گفته شد «قرباناً» مفعول لاجله و «آلهة» مفعول دوم میباشد.[5]اما آنچه از سیاق آیه به دست میآید این است که مفعول اول «اتخذوا» ضمیر محذوف «هُم» است که به «الذین» بر میگردد و به عنوان عائد صله میباشد. «آلهه» مفعول دوم برای اتخذوا و «قربانا» نیز حال است به معنای «ما یتقرب بهم». در نتیجه معنای آیه چنین میشود: «فلو لا نصرهم الذین اتخذوهم آلهة حال کونهم متقربا[6] بهم إلى الله».[7] بنابر اینکه «قرباناً» حال باشد، ضمیر مفعولی «هُم» که مفعول اول و عائد صله میباشد، ذوالحال خواهد بود.گفتنی است واژه «قربان»، در اصل مصدر است[8] که در اینصورت مفرد و جمعش یکسان میباشد، و اراده معنای جمعی یا افرادی از آن تنها با قرینه مشخص میشود و همچنین اسم مصدر نیز به کار میرود[9] مثل برهان و سلطان که در اینصورت دارای جمع بوده و جمعش قرابین میباشد.[10] بنابراین در آیه مورد سؤال:الف. اگر «قربانا» مفعول دوم و یا مفعول لاجله باشد، به دلیل اینکه «آلهة» بدل یا بیان از آن میشود، به همان قرینه «آلهة»، «قرباناً» نیز دارای معنای جمعی بوده و با مبدلمنه یا مُبَیِّن، مطابقت دارد.[11] ب . اگر «قربانا» حال باشد به قرینه ذوالحالش(ضمیر هم) که جمع است، از آن مع, ...ادامه مطلب