قرآن کریم در سوره قیامت که در مقام بیان اثبات رستاخیز و چگونگی وقوع آن است، در یکی از آیات، خطاب به منکران معاد میفرماید: «أَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَنِیٍّ یُمْنى» آیا او نطفهاى از منى که در رحم ریخته میشود نبود؟!این آیه و آیات مشابه که به خلقت انسان اشاره دارند،[1] در مقام بیان علمی تمام مراحل شکلگیری جنین نیستند، تا این شبهه مطرح شود که تنها «منی» نیست که «نطفه» را ایجاد میکند، بلکه «تخمک» زن نیز در آن نقش دارد!این آیات در حقیقت در مقابل منکرانى است که معاد جسمانى را محال دانسته، و امکان بازگشت به زندگى بعد از مردن و خاک شدن را باور ندارند؛ قرآن کریم براى اثبات و امکان وقوع قیامت و زنده شدن دوباره انسانها برای روز حساب، توجه انسان را به آغاز خلقتش بازمیگرداند که از نطفه آغاز شده و مراحل شگفتانگیزی را در رحم طی میکند تا به نوزادی تبدیل شود، تا از این طریق به او نشان دهد که خداوند بر همه چیز قادر و توانا است. و به او بفهماند که بهترین دلیل براى امکان یک چیز، وقوع آن است.بنابر این، این آیه و تمامی آیاتی که در این زمینه بحث میکنند، در مقام بیان آن نیستند که خلقت انسان، تنها از اسپرم موجود در منی میباشد تا این موضوع با دانش نوین ناهمخوان ارزیابی شود، بلکه معنایش آن است که وارد شدن اسپرم در رحم زن، نقطه آغازین خلقت انسان است و این منافات ندارد با اینکه بعدها باید با, ...ادامه مطلب
در قرآن کریم و درباره قصاص نفس و نیز قصاص اعضای بدن انسان چنین آمده است: «وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ»؛[1] «و ما در آن کتاب بر آنها مقرر داشتیم که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینى در برابر بینى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است(قصاص میشوند) و زخمها نیز قصاص دارند». در این آیه اعلام نشده است که اگر عضوی معیوب باشد، نمیتوان عضو سالم را در برابر آن قصاص کرد، اما با مراجعه به روایات مربوط به قصاص و دیه، تفاوتهایی میان دیه و قصاص عضو ناقص، با دیه و قصاص عضو سالم مشاهده میشود: امام باقر(ع) فرمود: «امیرالمؤمنین(ع) در مورد مرد یک چشمى که همان چشم سالمش نیز توسط فردی کور شده بود، حکم داد که یکى از دو چشم طرف مقابل را کور کنند و علاوه بر آن، نیمى از دیه چشم نیز به فردی که کاملاً کور شده پرداخت شود. البته اگر فرد آسیبدیده بخواهد، میتواند دیه کامل را گرفته و از [کور کردن] چشم جانی در گذرد».[2] امام باقر(ع) فرمود: «اگر زبان کسى را ببرند که لال باشد یا چشم کسى را از حدقه خارج کنند که نابینا باشد...، باید یک سوم خونبها بپردازند».[3] از امام صادق(ع) پرسیدند: اگر دست ناسالم کسى را ببرند خونبها, ...ادامه مطلب
«شیخ صدوق»؛ یکی از عالمان بزرگ شیعه و نویسنده یکی از کتابهای چهارگانه شیعه (کتب اربعه) یعنی «من لا یحضره الفقیه» است که در بین علمای شیعه جایگاهی بس رفیع دارد.[1] او فرزند یکی از عالمان بزرگ شیعه یعنی «علی بن الحسین ابن بابویه» است. در زندگینامه شیخ صدوق گزارش شده است که ایشان را خداوند به برکت دعای امام عصر(عج) به پدرشان عطا کرده است.[2]به طور کلی؛ یکی از راههای شناخت راویان و اصحاب ائمه و صاح,توثیقی,متقدمین,ندارد؟ ...ادامه مطلب
آیات و روایات فراوانی خطاب به انسانها وجود دارد که ماده اولیه خلقتشان را به آنان یادآور نموده و از آن به پستی یاد شده است. مانند اینکه شما را از آبی گندیده آفریدیم!:«أَ لَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ ماءٍ مَهین»؛[1] آیا شما را از آبى پست و ناچیز نیافریدیم؟!«ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَ, ...ادامه مطلب
روایاتی که ناظر به آن هستند که خبر شهادت امام حسین(ع) از ابتدای تولد حضرتشان به پیامبر اسلام(ص)، امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) داده شده بود،[1] در هیچکدام آنها این مطلب نیست که آنان با اعتراض، ناراحتی خود را اظهار داشته و یا رفتاری انجام داده باشند که نشانگر نپذیرفتن این پیشگویی و مقاومت در برابر تقدیر الهی باشد. بلکه در برخی روایات نقل شده که آن بزرگواران با شنیدن چنین خبری تنها متأثر شده و گریستند که این نشانگر عواطف انسانی آنهاست، مانند این روایت:امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامى که جبرئیل، خبر شه, ...ادامه مطلب
«...قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِفَاطِمَةَ وَ قَدْ جَاءَتْهُ ذَاتَ یَوْمٍ تَبْکِی وَ تَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَیَّرَتْنِی نِسَاءُ قُرَیْشٍ بِفَقْرِ عَلِی ...»؛[1] راوی میگوید روزى فاطمه(س) با چشم گریان حضور پیامبر(ص) آمد و میگفت زنهاى قریش مرا از فقر و نادارى على(ع) سرزنش میکنند. پیامبر فرمود به سخن آنان اعتنا نکن؛ زیرا ترا همسرى بزرگوار دادهام که پیش از همه ایمان آورده و دانش او از همه بیشتر است. خداى متعال به تمام اهل زمین توجه کرد و پدرت را از میان آنها برگزید و او را به نبوت برگزید. و بار دیگر بدانها توجهى کرد و از آنها شوهرت را برگزید و او را جانشین من قرار داد، و به من وحى نمود تا ترا به ازدواج او درآوردم.اى فاطمه مگر نمیدانى بر اثر اهمیتى که در پیشگاه خدا دارى، او ترا به همسرى مردى درآورد که از همه بردبارتر و داناتر و پیشقدمتر به اسلام است. اینجا بود که فاطمه(س) سلام خندید و خوشحال شد.آنچه در مورد این روایت - صرف نظر از سند آن – میتوان گفت این است که هر گریهای نشان از نارضایتی ندارد، بلکه گاهی انسان با آنکه به راه درستش اطمینان دارد، اما از زیادی سرزنش دیگران اندوهناک شده، بویژه بانوان که روح لطیفتری دارند، ممکن است این اندوه در آنان به جاری شدن اشک چشمان نیز شود. علاوه بر آنکه شاید راوی، همین گلایه محزونانه حضرت زهرا(س) را به گریه تعبیر کرده باشد. [1]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 1، ص 36، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
دلیل اصلی اینکه خداوند - واجب الوجود - ماهیت ندارد، این است که ماهیت به معنای حد وجود است، حد نیز به معنای پایان و نهایت است؛ و خداوند چون بینهایت و نامحدود است، بنابراین ماهیت ندارد.توضیح کامل این مطلب را باید در تبیین اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت و چگونگی انتزاع ماهیت دریافت.اما آنچه به اختصار میتوان بیان کرد، این است که ذهن هنگامی که با واقعیت خارجی مواجه میشود واقعیت را در قالب ویژگیهای گوناگون؛ مثل درخت بودن، سنگ بودن، رنگی بودن، زمانمند بودن و غیره به انسان عرضه میکند. این گونهها، قالبهایی برای تمایز اشیا از یکدیگرند.[1] بنابر این مفاهیم ماهوی از ویژگی «تعینی» یعنی معین، خاص و محدود بودنِ وجودات خارجی انتزاع شدهاند؛ بدین معنا که ما همواره در خارج با اموری روبرو هستیم که هستی آنها متعین و محدود به حدود و ویژگیهای خاصی است. کثرات که ذهن کاوشگر با آنها مواجه میگردد، هیچیک نامعین و نامحدود نیستند؛ زیرا در اینصورت تمایز آنها از یکدیگر معنای محصلی نمییابد. همانگونه که علامهی طباطبائی بیان کرده، که لازمهی وجود هر ماهیتی، سلبهای بیشماری به عدد ماهیات دیگری است که خارج از آن موجودند.[2] از همینرو مفاهیم ماهوی همواره بیانگر جهت تفاوت و تمایز اشیای خارجی از یکدیگرند.[3] و به همین جهت گاهی نیز گفتهاند: «ماهیات، همان حدود وجودات هستند».[4] بنابر این، خداوند که وجود محض، نامحدود و بینهایت است، ماهیت ندارد. [1]. ر. ک: یزدان پناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 173، قم، مؤسسه امام خمینی، چاپ سوم، 1391ش [2]. طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 14، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق. [3]. ر. ک: مبانی و اصول عرفان نظری، ص 176. [4]. نهایه الحکمة، ص 14. This entry passed through the Full-Text RSS service - if this is your content and you're reading it on someone else's site, please read the FAQ at fivefilters.org/content-only/faq.php#publishers.Recommended article from FiveFilters.org: Most Labour MPs in the UK Are Revolting., ...ادامه مطلب
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده است: «دعاى چند دسته از امّتم پذیرفته نمیشود:1. مردى که براى پدر و مادرش بد بخواهد؛2. مردى که براى ناکامیابىِ طلبکارى دعا کند که مالى نزد او نهاده و نه از او رسید گرفته و نه شاهد گرفته؛3. مردى که به زیان همسرش دعا کند، حال آنکه خداوند خلاصى آن همسر را در دست او قرار داده؛4. مردى که در خانهاش مینشیند و میگوید: پروردگارم! مرا روزى بخش؛ و خود بیرون نمیرود و روزى نمیجوید؛ پس خداوند به وى فرماید: بندهام! آیا راه روزى جُستن و تکاپو در زمین با اعضاى سالم را براى تو نگشودهام تا میان من و خودت، براى روزى جستن به فرمان من عذر پذیرفته باشى و سربار خانواده خود نشوى؛ پس اگر میخواستم روزیات میدادم و اگر میخواستم بر تو تنگ میگرفتم، در حالى که نزد من عذر پذیرفته نبودى.5. مردى که خداوند به او مال بسیار عطا فرموده باشد و او همه را انفاق کند و سپس به دعا روى آورده، بگوید: پروردگارم! مرا روزى ده! پس خداوند به وى فرماید: آیا روزى فراخى به تو نداده بودم؛ پس چرا چنان که فرمانت دادم، در مصرف آن میانهروى نکردى؛ چرا اسراف ورزیدى، حال آنکه تو را از اسراف بازداشته بودم؟6. مردى که براى بریدنِ پیوند خویشاوندى دعا کند».[1]همچنین فردی نزد امیر مؤمنان علی(ع) از عدم استجابت دعایش شکایت کرد و گفت: با اینکه خداوند فرموده: «دعا کنید من اجابت میکنم»،[2] چرا ما دعا میکنیم و به اجابت نمیرسد؟ امام(ع) در پاسخ فرمود: «براى اینکه دلهاى شما به هشت [چیز]، خیانت کرده است:1. شما خدا را شناختید؛ ولى حقّ او را آنگونه که برایتان واجب کرد، ادا نکردید. پس شناختتان فایدهاى به شما نبخشید.2. شما به پیامبر او ایمان آوردید؛ ولى بر خلاف سنّت او رفتار کردید و شریعتش را میراندید. پس نتیجه ایمانتان کجاست؟3. شما کتاب او را که بر شما فرو فرستاده است، خواندید؛ امّا به آن عمل نکردید و گفتید: شنیدیم و فرمان بردیم. سپس مخالفت کردید.4. گفتید از آتش میترسید، در حالى که هر زمان، با گناهانتان، بدنهایتان را به سوى آتش میبرید. پس ترستان کجاست؟5. گفتید خواهان بهشت هستید، در حالى که در هر زمان، کارى میکنید که شما را از آن دور میگرداند. پس بهشتخواهى شما کجاست؟6. نعمت خدا را خوردید؛ ولى سپاس نگزاردید.7. خدا شما را به دشمنى با شیطان فرا خواند و فرمود: "شیطان، دشمن شماست. پس, ...ادامه مطلب