1. معنای لغوی «استطاعت»استطاعت از ریشه «طوع»، به معنای وجود چیزی است که فعل(انجام کاری) به سبب آن امکانپذیر میشود و انسان به وسیله امر، استطاعت مییابد که خواستههایش را به عنوان فعل پدید آورد. با این بیان، قدرت یا برای فاعل است و یا تصور کارى است که باید انجام شود، و یا جسمى که تأثیر را میپذیرد و یا ابزاری که فعل با آن انجام میشود.در مقابل استطاعت به این معنا، «عجز» قرار د,اساس,موازین,دانش,کلام،,توانایی,انسان,برای,انجام,کار،,قرار,داده,همراه,کار؟ ...ادامه مطلب
یکى از ادات حرفی که در ادبیات عرب پیرامون آن گفتگوهای فراوانی انجام شده، حرف «واو مفرده» و تنها دارای یک حرف الفباست، اما پانزده قسم و کارکرد برای آن شمردهاند. یکی از مهمترین کارکردهای آن، عطف است[1] که برای آن نیز هیجده ویژگی ذکر شده است که دیگر حروف عطف از این ویژگی برخوردار نیستند[2] و یکی از خصائص هیجدهگانه برای واو عطف، آن است که واو برای عطف امور منفصلهای میآید که سابقاً به صورت اجمال از آنان یاد شده است. بدین توضیح که ابتدا یک مقسم به صورت کلی ذکر میشود و بعد به وسیله «واو» افراد و مصادیق آن تقسیم میگردد، مانند: «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ».[3] در اینجا «آباء» به معنای «پدران»، واژگانی کلی است که مصادیقش بعد از آن و با استفاده از واو عطف اعلام شده است «ابراهیم و اسحاق و یعقوب».ممکن است اشکال شود به اینکه عطف امور منفصله به صورت تقسیم و بیان افراد و مصادیق یک مقسم، اختصاصی به «واو» ندارد، بلکه حرف عطف «او» نیز در صورتی که برای تقسیم بیاید در این ویژگی با «واو» مشارکت دارد، مانند: «الکلمة اسم او فعل او حرف». در جواب گفته میشود: «هر چند در باب تقسیم همانگونه که «او» صحیح است، «واو» نیز صحیح است، ولی در نحوه و چگونگی دلالتشان فرق است؛ بدین توضیح که استعمال «واو» به اعتبار اجتماع اقسام در مقسم است، اما استعمال «او» به اعتبار قسیم و ضدیت هرکدام از اقسام با یکدیگر است؛[4] یعنی هرگاه اراده و تفهیم «اجتماع اقسام در مقسم» مراد گوینده باشد و متکلم بخواهد بر نقطه اشتراک تأکید کرده و بگوید که تمام اینها در یک چیز با هم شریکند از حرف عطف «واو» استفاده کرده، ولی هرگاه مراد گوینده، تأکید بر «ضدیت اقسام با یکدیگر» باشد و متکلم بخواهد بر نقطه افتراق تأکید نماید، از حرف «او» استفاده میکند. [1]. صفایى بوشهری، غلامعلى، ترجمه و شرح مغنی الأدیب، ج 3، ص 377، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387 ش. [2]. حسینى طهرانى، هاشم، علوم العربیة، ج 2، ص 685، تهران، مفید، چاپ دوم، 1364ش. [3]. «و من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم.»، یوسف، 38. [4]. علوم العربیة، ج 2، ص 685 – 686. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب