همانگونه که در پرسش آمده، در یک نسخه از دعای عهد[1] میخوانیم: « اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ»؛[2] خدایا! به حق ذات مقدس کریم تو، از تو میخواهم.و در نسخه دیگر اینگونه مشاهده م, ...ادامه مطلب
ابتدا باید دانست گاه انسانها در مصرف گوشت از حالت تعادل و میانهروی خارج میشوند. در سنت بودا خوردن تمام گوشتها ممنوع بوده، و پیروان این مکتب - در صورت التزام به آن - نباید هیچ نوع گوشتی را مصرف کنند. در طرف مقابل، برخی نیز از خوردن هیچ گوشتى حتى گوشت انسان خودداری نکرده[1] و در مصرف آن راه افراط را پیش میگیرند. اسلام در این مورد راهى میانه را انتخاب کرده و مصرف متعادل برخی گوشتها را نه تنها آزاد گذاشته، بلکه بدان توصیه نیز کرده است؛[2] زیرا انسان مانند دیگر موجودات، برای ادامه زندگی احتیاج به تغذیه دارد و نظر به اینکه سیستم تغذیه موجودات با هم متفاوت است، هر کدامشان به نوعی از غذاها نیازمندند که از این میان، انسان نیز برای تأمین پروتئین و ... به تغذیه از گوشت حیوانات نیاز دارد. با توجه به آنچه گفته شد، روایاتی در منابع حدیثی درباره برتری خوردن سرکه و زیتون نقل شده است که در ذیل به بررسی سندی و متنی آنها میپردازیم. 1. «عَنْهُ عَنْ إِسْماعیل بْنِ مِهْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمانَ عَنْ زَیْدِ بْنِ الْحَسَنِ قالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ(ع) یَقُولُ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَشْبَهَ النَّاسِ طِعْمَةً بِرَسُولِ اللهِ کَانَ یَأْکُلُ الْخُبْزَ وَ الْخَلَّ وَ الزَّیْتَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ»؛[3] شبیهترین افراد به پیامبر (ص) از, ...ادامه مطلب
با توجه به اینکه امروزه، طبقه اوّل مسجدالحرام، حدود 30 سانتی متر از سقف کعبه معظّمه بالاتر است،[1] نظر اکثر مراجع تقلید آن است که افراد ناتوان، لازم است نائب بگیرند تا طواف را در طبقه همکف و در محدوده آن، انجام دهد. برخی فقها علاوه بر گرفتن نایب، انجام طواف توسط خود معذور در طبقه بالا را نیز لازم میدانند. [2] با این حال، گروهی از فقها، طواف از طبقات دوم و سوم را در موارد ضرورت، جایز و کافی دانستهاند. [3]ضمائم: پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[4]حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی): کسى که نتواند در صحن مسجد الحرام طواف کند، و باید طواف را در طبقه دوم انجام دهد، به احتیاط واجب باید چنین شخصى خودش در طبقۀ دوم طواف کند و کسى را هم نایب,ناتوان،,مسجدالحرام، ...ادامه مطلب
در منابع حدیثی و تاریخی شیعه معجزات و کرامات[1] زیادی از امام علی(ع) نقل شده است که بررسی سندی و محتوایی همه آنها از حوصله این نوشتار خارج است. ولی باید دانست که در دامنه قدرت الهی تمام ممکنات عقلی قابلیت وقوع دارند، همانگونه که عصای چوبین بی,معجزاتی ...ادامه مطلب
خدای متعال در آیات متعدد خطاب به انسان میفرماید: خورشید و ماه و ستارگان و دریاها و روز و شب و آنچه را که در زمین و آسمانها است، مسخر شما گردانیم.به عنوان نمونه: «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ».[1] «وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ».[2]آنچه از مجموع این آیات به دست میآید این است که «تسخیر» در ف,معنای,تسخیر,چیست,صحیح,بگوییم,آسمانها,زمین,تسخیر,انسان,است؟ ...ادامه مطلب
غسل جمعه؛ از سنتهای مورد تأکید پیامبر خدا(ص) بوده و در احادیث معصومین(ع) بر انجام آن سفارش شده است.[1]در کتب فقهی نیز، غسل جمعه یکی از غسلهای مستحب شمرده شده است که وقت انجام آن، از اذان صبح روز جمعه تا ظهر آن است و بهتر است نزدیک ظهر به جا آورده شود. پس اگر تا ظهر انجام نشد، بهتر است بدون نیّت اد, ...ادامه مطلب
مراجع عظام تقلید در این باره میگویند:کسى که ایستاده نماز مىخواند، نمىتواند به کسى که نشسته یا خوابیده نماز مىخواند اقتدا کند. و نیز کسى که نشسته نماز مىخواند نمىتواند به کسى که خوابیده نماز مىخواند اقتدا نماید. [1]بنابراین در نماز جماعت، اقتدا به کسی که به جهت عذری از صندلی استفاده میکند صحی, ...ادامه مطلب
اگر مراد از آنچه در پرسش مطرح شده، همان عقیدهای باشد که بر اساس مبانی و اصول عرفان اسلامی شکل گرفته است، میتوان آن را پذیرفت، ولی اگر مقصود غیر از این باشد، برداشتی نادرست بوده و با اصول توحیدی و عقاید اسلامی، مخالفت صریح دارد.توضیح مطلب:بر اساس بینش توحیدی در عرفان اسلامی؛ جز ذات خداوند متعال هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. غیر از او همه؛ نشانه، مظهر و تجلّی آن ذات متعالیاند که در ذات و صفات خود محتاج و وابسته به او هستند، بلکه ذاتشان عین نیاز به خداوند است. براین اساس، ربوبیت و الوهیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفات الهی به انسانهای کامل؛ فقط و فقط به عنوان اینکه آنان مظهر و تجلّی صفات خداوند هستند، ممکن و جایز است.[1]در حکمت و عرفان گفتهاند: انسان کامل كه عالم اصغر است، مثال عالم ربوبيّت است كه عالم اكبر میباشد؛ یعنی انسان کامل مجموعهای از موجودات ملكى و لطايف ملكوتى است، و اشرف از همه است؛ پس آنچه در عالم ربوبيّت است در انسان کامل است؛ از اینرو میتواند مثال عالم ربوبيّت و مظهر اسم الله و ربوبیت الهی باشد. البته خداوند قیّوم بذاته و موجود به وجو, ...ادامه مطلب
4574 درایه الحدیث 1388/08/11 با برسی در کتاب های روایی شیعه و سنی این نتیجه به دست می آید که این روایت به این عبارت: (( إن خرج الدجال تبعه من کان یحب عثمان))، از شخصی به نام زید ابن وهب در کتاب میزان الاعتدال که یک کتاب رجالی است ... Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
در این مورد باید گفت که «افضل الاعمال» همواره به معنای با فضیلتتر بودن یک عمل نسبت به تمام اعمال دیگر نیست؛ به عبارتی این فضلیت و برتری، مطلق نیست، بلکه منظور برتری نسبی نسبت به بسیاری از اعمال دیگر است. برای نمونه برخی از این نوع روایات بیان میشود:1. «أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَقَالَ أَخْبِرْنِی مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فَقَالَ الْإِیمَانُ بِاللَّه»؛[1] شخصی خدمت رسول خدا(ص) رسید و پرسید کدام کار با فضیلتتر است، حضرت فرمود ایمان به خدا.2. «وَ لَیْسَ شَیْءٌ مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَشَدَّ مِنَ الْجِهَادِ هُوَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ ثَوَابا»؛[2] در آن چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب فرمود، چیزی سختتر و با فضیلتتر از جهاد وجود ندارد.3. «وَ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ»؛[3] با فضیلتترین اعمال در پیشگاه خدای متعال، وارد نمودن شادی بر مؤمن است.4. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع أَنَّ النَّبِیَّ (ص) قَالَ: فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ ُ بِرٌّ»؛[4] بالاتر از هر نیکیای نیکی دیگری است، تا اینکه کسی در راه خدا کشته شود، و هنگامی که در راه خدا کشته شد، بالاتر از آن نیکیای وجود ندارد.5. «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَیَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ»؛[5] وقتی در روز قیامت خداوند تمام مردم را در یکجا جمع کند، و ترازوی اعمال آورده شود، خون شهیدان با قلم دانشمندان وزن میشود، و قلم علما بر خون شهیدان برتری خواهد یافت.با دقت در این روایات ملاحظه میشود که منظور از این برتریها نسبی است؛ یعنی هریک از این اعمال با توجه به موقعیت و شرایط خود بالاتر از دیگر اعمال است. به عنوان نمونه، اگر پیامبر اسلام(ص) فرمود بالاتر از هر نیکی و خوبی، نیکی دیگری نیز وجود دارد، مگر شهادت در راه خدا که بالاتر از آن نیکی دیگری وجود ندارد، این برتری به شرایط زمانی خاصی بستگی دارد که فقط با جهاد و شهادت در راه خدا میتو, ...ادامه مطلب
«اسم» که یکی از سه نوع کلمه موجود در زبان عرب است، به اعتبارات گوناگون دارای تقسیمات متعدد میباشد؛ از جمله در علم صرف، اسم به اعتبار حرف آخر خود به پنج قسم زیر تقسیم میگردد:1. اسم مقصور؛ هر اسمى که آخرش «الف» باشد؛ چه اینکه الف، «لام الفعل» باشد[1] یا زائده الحاقیه[2] یا برای تأنیث[3] به آن مقصور گفته میشود.[4]2. اسم منقوص: هر اسمى که آخرش یاء غیر مشدّد باشد، و آن یاء جزء کلمه و ماقبلش مکسور باشد؛ مانند: والی، قالی، منتفی، قاضی، به آن منقوص اطلاق میگردد.[5] بنابراین، اسمى که آخرش واو باشد؛ مانند: «کفو و مدعوّ» یا آنکه یاء مشدّد باشد، مانند: «مرضىّ و کرسىّ» یا آن «یاء» جزء کلمه نباشد؛ مانند: «ابى و اخى» یا آنکه ماقبل «یاء» مکسور نباشد؛ مانند: «ظبى و وحى» به آن در اصطلاح، منقوص گفته نمیشود.[6]3. اسم صحیح الآخر: هر اسمى که آخرش حرف علّه نباشد، اگرچه در وسط و اولش باشد به آن صحیح الآخر گفته میشود؛ مانند: «ضرب، وعد، قول، اخذ».[7]4. اسم شبه صحیح الآخر: هر اسمى که آخرش «یاء» یا «واو» باشد و ما قبل آنها ساکن باشد، را شبه صحیح الآخر گویند؛[8] مانند: «ظبى و دلو».[9]5. اسم ممدود: هراسمى که آخرش الف زائده و همزه باشد، آنرا ممدود گویند چه اینکه همزهاش اصلی باشد؛[10] مانند: «سماء، ثناء، دعاء، قضاء و...» یا همزهاش زائده الحاقیه،[11] باشد؛ مانند: «حرباء، قوباء، علباء، و...»، یا برای تأنیث،[12] باشد؛ مانند: «نفساء، صحراء، عاشوراء و...». البته اگر الف و همزه هر دو اصلى باشند؛ مانند: «ماء، باء، راء، داء» از نظر صرفی داخل در تعریف ممدود نخواهد بود ولی در قرائت، ممدود محسوب میشود.[13]بنابراین، علت استفاده از همزه در آخر برخی از کلمات گاهی بدین جهت است که همزه جزء اصل کلمه است بدون اینکه منقلب از چیز دیگر باشد؛ مانند: «ماء، باء، راء، داء، قرّاء، وضّاء، ارجاء»[14] و گاهی همزه جزء اصل کلمه ولی منقلب از واو یا یاء میباشد؛ مانند: «سماء، اعطاء، ارتضاء، ثناء، دعاء، قضاء و...» و گاهی نیز زائده الحاقیه است؛ مانند: «حرباء، قوباء، علباء» و گاهی نیز برای تأنیث است؛ مانند: «صحراء، حمراء، نفساء، اربعاء عاشوراء، کبریاء و...».[15] [1]. مانند: رضا، مصطفى، مستشفى، موسى، عیسى، یحیى. [2]. مانند: ارطى، ذفرى. [3]. مانند: حبلى، رجعى، عطشى، دعوى، ذکرى. [4]. حسینى طهرانى، هاشم، علوم العربیة، , ...ادامه مطلب
گرچه شاید روایتی صریح وجود نداشته باشند که ویژه چگونگی رفتار صحیح با خانواده همسر و یا توصیه به آن باشد، اما میتوان لزوم چنین رفتاری را از چند راه ثابت کرد:الف. استفاده از عمومات و مطلقاتی که ما را به رفتار درست با دیگران بهویژه مؤمنان سفارش میکند.امام صادق(ع) فرمود: «خداى تبارک و تعالى اسلام را دین شما پسندید با آن به سخاوت و حُسن خُلق و خوشرفتارى همراهى کنید».[1]ب. سفارش قرآن به معاشرت صحیح با همسران[2] که طبیعتاً معاشرت مطلوب با همسر عملی نخواهد شد جز با رفتار صحیح با خانواده او.ج. جمله حکیمانهای نیز نقل شده که گوینده آن مشخص نیست و برخی آن را روایت پنداشتهاند: «الآباء ثلاثة: أب ولّدک و أب زوّجک و أب علّمک»؛[3] پدر بر سه فرد اطلاق میشود:1. پدری که سبب به دنیا آمدن شما باشد؛2. پدری که فرزندش را به شما تزویج نمود؛3. پدری که به شما دانش آموخت.بر این اساس مشابهت پدر همسر(پدر سببی) به پدر نسبی، گویای این مطلب است، احترامی را که در آیات و روایات برای پدر بیان شد، رعایت آن نسبت به پدر همسر نیز لازم است. این سخن یا حدیث؛ شامل پدر همسر - اعم از پدر زن و پدر شوهر - هر دو میشود. همچنین از باب تنقیح مناط شامل مادر همسر هم میشود.خلاصه اینکه؛ رعایت اخلاق و ادب نسبت به خانواده همسر خصوصاً پدر و مادر همسر علاوه بر اینکه به عنوان مطلق انسان و مؤمن لازم است، از برخی روایات نیز استفاده میشود که جایگاه خاصی از نظر رعایت ادب و اخلاق را دارا هستند.برای آگاهی بیشتر نمایههای زیر را مطالعه کنید:«منع همسر از ارتباط و دیدار با خانواده»، سؤال 33462«روابط عروس و مادر شوهر»، سؤال 9964«روش برخورد با مادر شوهر بد اخلاق»، سؤال 9643«اختلافات خانوادگی»، سؤال 7096 [1]. شیخ صدوق، الأمالی، ص 270، بیروت، اعلمى، چاپ پنجم، 1400ق. [2]. «وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ»؛ نساء، 19. [3]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 15، ص 382، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ غزالی، احمد، منهاج المتعلم، ص 81، المطبوع مع کتاب التراث التربوی الاسلامی فی خمس مخطوطات. برخی نیز گفتهاند این حدیث است که از یکی از معصومان(ع) نقل شده است؛ سبزواری، سید عبدالاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 25، بیروت، مؤسسه اهل بیت(ع)، چاپ دوم، 1409ق؛ مشکینی، علی، تحریر المواعظ العددی, ...ادامه مطلب