نام «أبودجانه»، سماک بن خرشة بن لوذان بن عبدود بن زید بن ثعلبة بن الخزرج بن ساعده، مادرش حزمة بنت حرملة من بنی زعب من بنی سلیم بن منصور است.[1]امام صادق(ع) در روایت صحیحی[2] در مورد وفاداری او نسبت ب, ...ادامه مطلب
به طور کلى اینگونه امور، تابع قوانین و مقررات مربوطه است و فرد خسارتدیده میتواند حقوق و مزایایی را که پی صدور این حکم دریافت نکرده، مطالبه کند؛ پس اگر شخص تصمیمگیرنده، در احراز موجه بودن غیبت، کو, ...ادامه مطلب
روایتی در این زمینه به نقل از امام صادق(ع) وجود دارد:«جبرئیل به پیامبر اسلام(ص) که هیچ مشکل جسمی نداشت، خبر داد که مرگش نزدیک است. حضرتشان با شنیدن این خبر، مردم را براى نماز جماعت دعوت کرد و به مهاجرین و انصار دستور داد تا سلاح همراه داشته باشند. مردم جمع شدند و پیامبر(ص) بالای منبر رفتند و خبر وفات خود را به آنها داد و فرمود:"خدا را به والى بعد از خود به, ...ادامه مطلب
هامان در منابع اسلامیهامان از شخصیتهای بلندمرتبه حکومت فرعون در زمان حضرت موسی(ع) است که نام او شش بار در قرآن - و در همه موارد به همراه فرعون - به کار رفته و به نحوی قرآن او را در گناهان فرعون شریک دانسته است.[1]به عنوان نمونه، از سپاه مصر، با نام لشکریان فرعون و هامان یاد شده است: «وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما».[2]بیشتر مفسران معتقدند – یا احتمال دادهاند - که هامان، وزیر فرعون باشد.[3]گزارشی وجود دارد پس از آنکه موسی(ع) بر ساحران پیروز شد و موقعیت فرعون به خطر افتاد، به دستور فرعون، هامان برای او بُرج بسیار بلندی ساخت تا فرعون بالای آن رفته و به خدای موسی(ع) دسترسی یابد![4]در روایاتی، هامان به عنوان یکی از بدترین انسانها نام برده شده است.[5]هامان وزیر خشایارشاهبرخی مستشرقان، پیامبر اسلام(ص) را به خطای تاریخی متهم کرده و گفتهاند که ایشان بر اثر سوء برداشت از منابع یهودی،[6] هامان وزیر «خشایارشاه»[7] را با وزیر فرعونِ معاصرِ حضرت موسی(ع) اشتباه گرفته است و حال آنکه هامان در سرزمین مصر، وجود تاریخی نداشته است.[8]البته قرنها پیش نیز فخر رازی در تفسیر خود به موضوعی مشابه اشاره کرده است: «یهودیان میگویند کسانی که تاریخ بنیاسرائیل را بررسی کردهاند اتفاق نظر دارند که در زمان موسی و فرعون شخصی به نام هامان وجود نداشته و هامان فردی است که بعدها به وجود آمده اس, ...ادامه مطلب
شواهدی در روایات اهلبیت(ع) یافت میشود که دست روی دست گذاشتن از آدابی است که در میان زرتشتیان رواج داشته و مسلمانان نباید در نماز خود، مشابه رفتار آنان را انجام دهند،[1] چنانکه در روایتی میخوانیم: «در نماز دست روی دست مگذار که این کار را مجوسیها انجام میدهند».[2] و واژه «مجوس»، در زبان عربی به زرتشتیان ایران باستان اطلاق میشود. دین زرتشی که دین مجوسیان است، با کتابهای مقدس (تورات و انجیل) ارتباط دارد. در کتاب مقدس از خود این دین نام برده نشده است، اما از سلاطین ایران در هشت صحیفه از صحیفههای تورات نام برده شده است.[3]اما اینکه آیا انجام این کار در نماز به دستور عمر بن خطاب بوده، در کتاب فقهی جواهر الکلام که از کتابهای فقهی نسبتاً متأخر و تألیف علامه شیخ محمد حسن نجفی(متوفای 1266 هـ ق) میباشد، گزارشی از پیشینه و آغاز تکتّف (بر سینه گذاشتن دستها) یا تکفیر[4] (دست روی دست گذاشتن) در نماز، به شرح زیر آمده است:وقتی اسیران عجم را نزد عمر بن خطاب آوردند، در مقابل او دست به سینه(به حالت تکتف) ایستادند. درباره این کارشان سؤال کرد. آنها گفتند: ما این کار را به نشانه خضوع و تواضع در مقابل پادشاهان و حاکمانمان انجام میدهیم. عمر انجام این کار را در نماز نیکو دانست و از اینکه این کار تشبّه به کفار است، غافل ماند.[5]ایشان منبعی برای این گزارش ذکر نکرده و ما نیز در جستوجویی که در , ...ادامه مطلب
در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت؛ اینگونه نبوده که از ابتدای اسلام، ارتباط زناشویی تمام زنان مسلمان با همسران کافرشان از بین برود، چنانکه در امتهای پیشین نیز مواردی مانند همسر فرعون را مشاهده میکنیم که حتی بعد از ایمانش پیوند ازدواج او با شوهر کافرش از بین نرفته است، چنانچه در طرف مقابل، پیامبرانی نیز به زندگی با زنان کافرشان ادامه داده بودند.[1]در همین راستا در آیه 78 سوره هود که حضرت لوط(ع) به کافران قومش پیشنهاد میکند که با دخترانش ازدواج کنند نیز دو تفسیر ارائه شده است:الف. مقصود از «دخترانم»، دختران خود لوط(ع) نبوده بلکه مراد او ازدواج با دختران قوم او بوده است؛ زیرا پیامبر هر قوم پدر(معنوی) آنان نیز حساب میشود.ب. دلیلی نداریم که ازدواج زن باایمان با مرد کافر در شریعت حضرت ابراهیم(ع) ممنوع باشد، و از آنجا که ممنوعیتی وجود نداشته، حضرت لوط(ع) چنین پیشنهادی را مطرح کرده است.به هر حال و با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است چنین ازدواجی در آغاز اسلام جایز بود و به همین جهت، پیامبر اسلام(ص) به دخترش زینب توصیه نکرد تا پیوند ازدواج خود با همسرش أبوالعاص بن ربیع را از بین ببرد، اما بعدها - و احتمالاً بعد از وفات زینب - قانون ممنوعیت ازدواج زن مسلمان با شوهر کافر از طرف خدا به پیامبرش ابلاغ شد.[2] [1]. ر. ک: تحریم، 10 و 11. [2]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین،, ...ادامه مطلب
معرّفی حسن بصری«حسن بصری» فرزند «أبی الحسن یسار»، غلام «زید بن ثابت» است.[1] او در سال 21 ق در زمان خلافت عمر در شهر مدینه متولد[2] و در ماه رجب سال 110 از دنیا رفت.[3] مادر او به نام «خیرة» کنیز أم سلمه بود و کارهای روزمرّه او را انجام میداد. حسن بصری در وادی القری پرورش یافت.[4]حسن، خطبههای عثمان و نیز یوم الدار(روز قتل خلیفه سوم) را به خاطر داشت و ملاقاتهایی با امام علی(ع) و طلحه نیز داشت.[5] وی، از تابعانی بود که از صحابیان فراوانی نقل روایت کرده است. افرادی؛ مانند:عمران بن حصین، مغیرة بن شعبة، عبدالرحمن بن سمرة، أبی بکره، نعمان بن بشیر، جندب بن عبدالله، سمرة بن جندب، ابن عبّاس، ابن عمر، جابر، عمرو بن ثعلب، عبدالله بن عمرو، معقل بن یسار، أبوهریرة، الأسود بن سریع، أنس بن مالک، و ...افراد زیادی نیز از او احادیثی را نقل کردهاند، افرادی؛ مانند:أیوب، ثابت، یونس بن عون، هشام بن حسّان، جریر بن حازم، یزید بن إبراهیم، مبارک بن فضالة، و ربیع بن صبیح.[6]همچنین حسن بصری، در شهر مکه کرسی درس برای نقل حدیث تشکیل داده و مجاهد، عطاء، طاووس و عمرو بن شعیب در مجلس درس او شرکت میکردند.[7]حسن بصری از نگاه اندیشمندانالف. دیدگاه اهل سنتمورّخان اهلسنت؛ حسن بصری را اینگونه توصیف کردهاند:«سرآمد در دانش و حدیث، پیشوا و مجتهد، مسلّط به قرآن و تفسیر، سرآمد در موعظه و بردباری و عبادت و...».[8]«سخنا, ...ادامه مطلب
در ارتباط با اینکه آیا حضرت مهدی(ع) در زمان غیبت، دارای زن و فرزند است یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد.[1]کسانی که معتقدند امام مهدی(ع) در زمان غیبت تشکیل خانواده نداده است، استدلال میآورند که داشتن زن و فرزند با غیبت منافات داشته و مستلزم آشکار شدن وضعیّت امام خواهد بود؛ چرا که ازدواج با وجود غیبت آنحضرت امکان ندارد و اگر بخواهد ظاهر شود و ازدواج کند، این همان محذورى است که باید از آن دورى کند؛ زیرا با هدف آنحضرت منافات دارد.[2]اما با فرض وجود خانوادهای برای آن حضرت، دلیلی برای پنهان ماندن آنها بعد از ظهور وجود ندارد و چه بسا حضرتشان بعد از ظهور، تشکیل خانواده بدهند.در پایان بیان این روایت نیز خالی از لطف نیست که مسجد سهله را محل سکونت خانواده امام زمان(عج) بعد از ظهور اعلام میکنند:نزد امام صادق(ع) از مسجد سهله یاد شد و حضرت فرمود: «أَما إِنَّهُ مَنْزِلُ صَاحِبِنا إِذا قامَ بِأَهْلِهِ»؛[3] «اما مسجد سهله مکان زندگی صاحب ما است، هرگاه با اهلش به این مکان آید». [2]. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة، ج 2، ص 61، بیروت، دار التعارف، 1412ق. [3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 669، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1429ق. , ...ادامه مطلب
حسام الدین محمد صالح بن احمد مازندرانى،[1] معروف به «ملا صالح مازندرانی» در مازندران به دنیا آمد، اما از تاریخ ولادتش گزارشی وجود ندارد. پدرش ملا احمد در تنگدستى بسر میبرد. به همین دلیل ملا محمد صالح به اصفهان هجرت کرد و در یکى از مدارس موقوفه آنجا سکنا گزید، و چون به طلاب تازه وارد شهریه کمتری پرداخت میشد، دوران ابتداى تحصیل را به سختى گذراند تا اینکه با رشد علمى و شرکت در درس ملا محمد تقى مجلسى بر همدرسان خود برترى پیدا کرد.[2] او که مورد توجه استاد واقع شده بود، با دختر فاضله ایشان به نام «آمنه بیگم» ازدواج کرد،[3] و از این ازدواج، فرزندانی متولد شدند که از دانشوران و شاعران بزرگ عصر خویش بودند، از جمله شش فرزند پسر به نامهاى شیخ محمد حسین، شیخ محمد سعید ملخص به اشرف، شیخ محمد هادى(که برتر از همه بود)،[4] ملا نور الدین محمد، ملا حسین على و شیخ ملا عبد الباقى.[5] از ویژگیهاى خاندان ملا صالح آن بود که به برکت حضور همسری فاضله(آمنه خاتون)، زنان عالمه و فاضله بسیاری نیز در میان آنان رشد کردند.[6] نویسندگان رجال و تراجم، ملا صالح مازندرانی را؛ محقّق مدقّق، پارسا، جلیل القدر، فاضل، کامل صالح، دارای اخلاق کریمه و صفات نیکو معرفی کردهاند.[7] اساتید و شاگردان برخی اساتید ملا صالح مازندرانی عبارتاند از: 1. ملا عبدالله تسترى، 2. محقق ثانی، 3., ...ادامه مطلب
درباره کشته شدگان لشکر عمر سعد در روز عاشورا، نمیتوان آمار دقیقی ارائه کرد. از جهتی ممکن است نسبت به برخی از این آمارها تشکیک شود. و از جهتی دیگر، درباره برخی افراد، از تلفاتی که او به لشکر دشمن وارد کرده است، سخنی به میان نیامده است و یا درباره برخی از شهدا به همین مقدار اکتفا شده که گفتهاند: «جنگ شدیدی کرد تا اینکه کشته شد». با این حال؛ در منابع مرتبط با فاجعه عاشورا، برای افرادی که توسط امام حسین(ع) و یا برخی از اصحاب ایشان کشته شدهاند، آمارهایی بیان شده است: 1. یزید بن زیاد مصاهر(ابو شعثاء کندی): حداقل 5 نفر.[1] 2. حر بن یزید ریاحی: حداقل 40 نفر، تا پیش از اینکه اسبش را پی کنند.[2] 3. وهب بن عبدالله کلبی: 36 نفر(24 پیاده و 12 سواره).[3] 4. قاسم بن الحسن: 35 نفر.[4] 5. علی بن الحسین(علی اکبر): 200 نفر.[5] 5. حبیب بن مظاهر: 31[6] یا 62[7] نفر. 6. زهیر بن قین بجلی: 19[8] یا 70[9] یا 120[10] نفر. 7. بریر بن خضیر همدانی: 30 نفر.[11] 8. مالک بن انس کاهلی: 14[12] یا 44[13] نفر. 9. قره بن ابی قره غفاری: 68 نفر.[14] 10. جون بن حوی: 25 نفر.[15] 12. انیس بن معقل اصبحی: بیش از 20 نفر.[16] 13. حجاج بن مَسروق جُعفی(مؤذن امام حسین[17]): 25 نفر.[18] 14. جناده بن حارث انصاری: 16 نفر.[19] 15. غ, ...ادامه مطلب
حافظ از یکسو، در عشق الهی غرق است، از سوی دیگر روش او در بیان مطالب بیشتر به صورت کنایه و اشاره است، و از سوی سوم در دورانی زندگی میکند که دچار نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی است، و با توجه به اینکه جز آنچه از اشعار او به دست میآید، زندگی او چندان در تاریخ ثبت نشده است، اظهار نظر درباره اندیشه سیاسی او بسیار مشکل است؛ از اینرو، در انتساب اندیشههای سیاسی به وی باید محتاط بود. آنچه به صورت کلی میتوان بیان داشت این است که حافظ مانند هر انسان هوشمند و زیرک در شرایط مختلف، واکنش و رفتارهای سیاسی متناسب از خود نشان میداد. در اینجا بهتر است ابتدا اشارهای به وضعیت سیاسی اجتماعی زمان حافظ داشته باشیم، سپس به برخی از واکنشهای سیاسی وی بپردازیم.وضعیت سیاسی زمان حافظ حافظ شیرازی، در یکی از ادوار تاریک سیاسی تاریخ ایران و جهان اسلام و در فاصله بین دو بحران بزرگ؛ یعنی حمله چنگیز و ظهور تیمور، زندگی میکرد؛ جوانیِ وی همزمان با درگذشت آخرین ایلخان؛ یعنی ابوسعید بهادرخان و نیز ملوک الطوایفی شدن جهان اسلام بود که پس از گذشتن یک قرن از سقوط خلافت عظیم پانصد ساله عباسی و جنگهای چند صد ساله صلیبی، کمر راست نکرده بوده است. حافظ حدوداً پانزده سال (از حدود 742 تا 757ق) معاصر با شاه شیخ ابواسحاق اینجو، بود.[1] از ستایشها و مرثیههای پرشور حافظ چنین بر میآید که او حمای, ...ادامه مطلب
در تاریخ اسلام، افرادى تصمیم به رویارویی، هماوردطلبی و کپیبرداری از قرآن گرفته بودند، ولى تمامشان در نهایت با شکست روبرو شدند. عدهاى از آنها به دنبال آن بودند که قرآن را کارى بشرى جلوه داده و حداکثر آن را سخنی چون سخن کاهنان و ساحران بدانند که قرآن به عملکرد آنها اشاره کرده و تاریخ از برخی آنان نام میبرد. از سوی دیگر؛ افراد بسیارى به ادعاى پیامبرى برخاسته و تلاش کردهاند که سخنانى مانند قرآن بر زبان آورند؛ که از جمله این افراد میتوان به مسیلمه،[1]و عبهلة (اسود) بن کعب[2] اشاره کرد. در همین راستا، از جمله کسانی که به دروغ ادعای پیامبری کرد، «سجاح بنت حارث بن سوید»[3] و یا همان «امّ صادر» از قبیله بنی تمیم بود.[4] زمانی که رسول خدا(ص) درگذشت، کارگزاران آنحضرت بر قبیله ,پیامبری ...ادامه مطلب
سیّده نفیسه (معروف به نفیسه خاتون)، دختر حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب،[1] در سال 145 ه.ق در مکه به دنیا آمد.[2] مادرش ام ولد است.[3] نفیسه نزد پدرش حسن بن زید در مدینه زندگی میکرد.[4] نفیسه خاتون با اسحاق مؤتمن، فرزند امام صادق(ع) ازدواج کرد.[5] شیخ مفید درباره او میگوید: «اسحاق پسر [دیگر] حضرت صادق(ع)؛ مردى دانشمند، شایسته، پارسا و پرهیزگار بود، و اهل حدیث از او احادیثى روایت کردهاند».[6] اسحاق از کسانى بود که معتقد به امامت برادرش موسى بن جعفر(ع) بود، و از پدرش درباره امامت موسى بن جعفر(ع) حدیث نقل کرده است.[7] گویا سیده نفیسه و اسحاق، دو فرزند به نامهای قاسم و ام کلثوم از خود بر جای گذاشتهاند.[8] سیده نفیسه، در سال 193 ه.ق به مصر رفت. وقتی مردم از و, ...ادامه مطلب
امام رضا(ع) با سند خود از پدران بزرگوارش نقل کرده که حضرت علی(ع) در مسجد کوفه حضور داشت که مردی از اهل شام نزد ایشان رفته و سؤالاتی را مطرح نمود و به عنوان نمونه پرسید: کجاست که خورشید مدتی از روز را بر آن تابید و دیگر هرگز بر آن نخواهد تابید؟! ام,نخشکیده,نتابیده ...ادامه مطلب
مصطفی بن عبدالله کاتب جلبی (یا چَلَبی)، معروف به «حاجی خلیفه»؛[1] دانشمند، تاریخنگار و کتابنامهنویس سرشناس تُرک در قرن یازدهم است؛ او در 1017[2] یا 1004ق[3] در قسطنطینیه (استانبول) متولد شد.سبب نامیده شدنش به «کاتب»، اشتغالش به نوشتن دفاتر دولتی، و علت پیدا کردن عنوان «چلبی»، درجه فضل و معلوماتش بود.[4]پدرش ابتدا در «سرای» (دربار) خدمت میکرد و سپس وارد فوج سِلَیدار (سلاحدار) سپاه عثمانی شد. م,حاجی,خلیفه,بود؟,کتاب,«کشف,الظنون»,معتبر,است؟ ...ادامه مطلب