اسلام تسکت

متن مرتبط با «اساس» در سایت اسلام تسکت نوشته شده است

آیا روایتی که بر اساس آن، نوشیدن قهوه نکوهش شده است، سند معتبر دارد؟!

  • در ارتباط با پرسش باید گفت عبدالله بن مسعود می‌گوید که پیامبر(ص) نوشیدن  نیلوبلاگ مستمر قهوه‌ها را با عبارت «شَارِبُونَ بِالْقَهَوَات» به عنوان یکی از نشانه‌های آخرالزمان بیان فرمود:«پس از من گروهی می‌آیند که غ, ...ادامه مطلب

  • آیا هرکس که عملش بر اساس بدعت باشد، شیطان در مقابل عبادت او مانعی ایجاد نکرده، بلکه حتی او را به خشوع و گریه نیز وا می‌دارد؟

  • روایتی از پیامبر خدا(ص)، درباره بطلان عمل بدعت‏گذار چنین نقل شده است: «مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ الشَّیْطَانُ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَى عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ»؛[1] هرکس به بدعتى عمل کند، شیطان، او را با عبادت تنها می‌گذارد و حالت خشوع و گریه بر او می‌افکند.حدیث بالا در برخی منابع شیعی، از جمله در نوادر راوندی(م 570 ق) بدون ذکر سند وجود , ...ادامه مطلب

  • در دو فراز از سوره بقره توصیه شده است که «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ ». بر اساس روایات، آیا منظور از «صبر»، پیامبر اسلام(ص) و مراد از «نماز» امام علی(ع) می‌باشد؟

  • قرآن کریم براى آن‌که انسان بتواند بر هواها و خواسته‌‏هاى نفسانی پیروز گردد و آنها را از قلب خود بیرون کند، می‌فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»؛[1] از صبر و نماز کمک بگیرید. کلمه «استعانت» به معناى طلب کمک است، و این هنگامی صورت می‌گیرد که نیروى انسان به تنهایى نمی‌‏تواند یک کار مهم و یا حادثه‌‏اى را که پیش آمده بر وفق مصلحت خود برطرف سازد., ...ادامه مطلب

  • بر اساس فتاوای فقهی، اگر زنی اسلام آورده و شوهرش همچنان کافر باشد، ازدواجشان باطل خواهد شد. پرسش آن است که چرا پیامبر اسلام(ص) بعد از اسلام آوردن دخترش زینب، او را از زندگی با شوهر کافرش منع نکرده بود؟!

  • در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت؛ این‌گونه نبوده که از ابتدای اسلام، ارتباط زناشویی تمام زنان مسلمان با همسران کافرشان از بین برود، چنان‌که در امت‌های پیشین نیز مواردی مانند همسر فرعون را مشاهده می‌کنیم که حتی بعد از ایمانش پیوند ازدواج او با شوهر کافرش از بین نرفته است، چنانچه در طرف مقابل، پیامبرانی نیز به زندگی با زنان کافرشان ادامه ‌داده بودند.[1]در همین راستا در آیه 78 سوره هود که حضرت لوط(ع) به کافران قومش پیشنهاد می‌کند که با دخترانش ازدواج کنند نیز دو تفسیر ارائه شده است:الف. مقصود از «دخترانم»، دختران خود لوط(ع) نبوده بلکه مراد او ازدواج با دختران قوم او بوده است؛ زیرا پیامبر هر قوم پدر(معنوی) آنان نیز حساب می‌شود.ب. دلیلی نداریم که ازدواج زن باایمان با مرد کافر در شریعت حضرت ابراهیم(ع) ممنوع باشد، و از آن‌جا که ممنوعیتی وجود نداشته، حضرت لوط(ع) چنین پیشنهادی را مطرح کرده است.به هر حال و با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است چنین ازدواجی در آغاز اسلام جایز بود و به همین جهت، پیامبر اسلام(ص) به دخترش زینب توصیه نکرد تا پیوند ازدواج خود با همسرش أبوالعاص بن ربیع را از بین ببرد، اما بعدها - و احتمالاً بعد از وفات زینب - قانون ممنوعیت ازدواج زن مسلمان با شوهر کافر از طرف خدا به پیامبرش ابلاغ شد.[2] [1]. ر. ک: تحریم، 10 و 11. [2]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین،, ...ادامه مطلب

  • بر اساس قرآن کریم، آیا پیامبر اسلام(ص) و دیگر پیامبران این اجازه را دارند که حلال خدا را بر خویش حرام کنند؟!

  • «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغی‏ مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ». سوره تحریم با داستانى که بین رسول خدا(ص) و بعضى از همسرانش رخ داده آغاز می‌شود، که شرح این قضیه را مفسران مختلف نقل کرده‏‌اند.[1] خلاصه یکی از نقل‌ها آن است که پیامبر اسلام (ص) برنامه‌ریزی کرده بود، هر روزى را در حجره یکى از همسرانش سپری کند، روزى که نوبت حفصه(دختر عمر) بود به حجره او رفت، حفصه اجازه گرفت که من با پدرم کاری دارم و بروم او را ملاقات کنم، حضرت اجازه داد وی رفت. رسول خدا(ص) در آن روز نزد ماریه قبطیه بود.[2] حفصه بعد از برگشت و اطلاع از این موضوع، زبان به اعتراض گشود که امروز نوبت من بود. پیامبر فرمود: دیگر نزد او نمی‌روم! گفتند حضرت قسم یاد,پیامبران ...ادامه مطلب

  • بر اساس آیه اول سوره تحریم، آیا پیامبر اسلام(ص) این اجازه را دارد که حلال خدا را برای خودش حرام کند؟!

  • «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغی‏ مَرْضاتَ أَزْواجِکَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ». سوره تحریم با داستانى که بین رسول خدا(ص) و بعضى از همسرانش رخ داده آغاز می‌شود، که شرح این قضیه را مفسران مختلف نقل کرده‏‌اند.[1] خلاصه یکی از نقل‌ها آن است که پیامبر اسلام (ص) برنامه‌ریزی کرده بود، هر روزى را در حجره یکى از همسرانش سپری کند، روزى که نوبت حفصه(دختر عمر) بود به حجره او رفت، حفصه اجازه گرفت که من با پدرم کاری دارم و بروم او را ملاقات کنم، حضرت اجازه داد وی رفت. رسول خدا(ص) در آن روز نزد ماریه قبطیه بود.[2] حفصه بعد از برگشت و اطلاع از این موضوع، زبان به اعتراض گشود که امروز نوبت من بود. پیامبر فرمود: دیگر نزد او نمی‌روم! گفتند حضرت قسم یاد, ...ادامه مطلب

  • بر اساس موازین دانش کلام، آیا توانایی انسان برای انجام یک کار، پیش از آن کار قرار داده شده یا همراه آن کار؟

  • 1. معنای لغوی «استطاعت»استطاعت‌ از ریشه «طوع»، به‌ معنای‌ وجود چیزی است‌ که‌ فعل(انجام کاری)‌ به‌ سبب‌ آن‌ امکان‌پذیر می‌شود و انسان‌ به ‌وسیله امر، استطاعت‌ می‌یابد که‌ خواسته‌هایش‌ را به‌ عنوان‌ فعل‌ پدید آورد. با این بیان، قدرت‌ یا برای فاعل‌ است‌ و یا تصور کارى است که باید انجام شود، و یا جسمى که تأثیر را می‌پذیرد و یا ابزاری که فعل با آن انجام می‌شود.در مقابل استطاعت به این معنا، «عجز» قرار د,اساس,موازین,دانش,کلام،,توانایی,انسان,برای,انجام,کار،,قرار,داده,همراه,کار؟ ...ادامه مطلب

  • بر اساس آیه 46 سوره هود، چگونه پسر نوح(ع) از خانواده‌اش محسوب نشده؟! و عمل غیر صالح به چه معنا است؟

  • در جریان طوفان نوح زمانی که آن‌حضرت از خداوند درخواست نمود که خدایا فرزندم از اهل من است و او را نجات ده، پاسخ شنید که او از اهل تو نیست، او عمل غیر صالح است: «قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح».[1]چند قرائت در عبارت «عمل غیر صالح» وجود دارد:1. مشهور قراء؛ مانند , ...ادامه مطلب

  • مگر خداوند در دنیا کار بدی انجام داده که بر اساس روایتی در روز قیامت از فقرا عذرخواهی می‌کند؟!

  • خدای مهربان به آن اندازه نعمت و برکت در زمین قرار داده که تمام انسان‌ها بتوانند در دنیا زندگی شرافت‌مندانه‌ای داشته باشند، اما گروهی از مردم به هر دلیلی از جمله برداشت‌های بیش از حد مترفین و قدرت‌مندان، اسراف‌ها و ... نتوانسته‌اند به سهم خود از نعمت‌های دنیا دست‌رسی یابند. بر اساس آنچه که در روایت ا, ...ادامه مطلب

  • آیا روایتی وجود دارد که بر اساس آن، با هر گناهی که یک مسلمان، مرتکبش می‌شود، زخمی بر بدن مبارک پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ایجاد می‌شود؟

  • بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی؛ چنین روایتی را نیافتیم، اما روایاتی وجود دارد که به نوعی ناظر به همین مطلب است:سماعه می‌گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمود: «شما را چه می‌شود که پیامبر(ص) را ناخوش و اندوهگین می‌کنید؟» مردى گفت: ما او را ناخوش می‌کنیم؟! فرمود: «مگر نمی‌دانید که اعمال شما بر, ...ادامه مطلب

  • آیا بر اساس منطق فازی می‌توان قانون علیت را رد کرد؟

  • هر دانشی می‌تواند از ابزار خاص و مناسب خود بهره گیرد؛ مثلاً معادلات ریاضی را نمی‌توان با گزارشات تاریخی حل کرد، یا حقایق تاریخی را نمی‌توان با قواعد ریاضی به اثبات رساند. در همین راستا «منطق فازی»،[1]روش و ابزاری است که برای علوم تجربی طراحی شده است. در علوم تجربی، تحصیل یقین (به معنای خاص فلسفی و م, ...ادامه مطلب

  • بر اساس آموزه‌های عرفانی، آیا زمانی که انسان سر حال نیست، نباید نماز بخواند، حتی اگر قضا شود؟!

  • 1. آنچه در پرسش مطرح شده است، در مورد مستحبات - آن هم در برخی شرایط – می‌تواند صحت داشته باشد؛ یعنی زمانی که انسان حال خوشی ندارد و نمی‌تواند حداقل ارتباط را با خدا برقرار کند، نباید خود را به مستحباتی چون نمازهای مستحب وادار کند. پیامبر اسلام(ص) در این زمینه می‌فرماید: «یَا عَلِیُّ إِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتِینٌ فَأَوْغِلْ فِیهِ بِرِفْقٍ وَ لَا تُبَغِّضْ إِلَى نَفْسِکَ عِبَادَةَ رَبِّکَ إِنَّ الْمُنْبَتَّ یَعْنِی الْمُفْرِطَ لَا ظَهْراً أَبْقَى وَ لَا أَرْضاً قَطَعَ فَاعْمَلْ عَمَلَ مَنْ یَرْجُو أَنْ یَمُوتَ هَرِماً وَ احْذَرْ حَذَرَ مَنْ یَت, ...ادامه مطلب

  • آیا بر اساس مشیت خداوندی، هیچ فردی نمی‌تواند به موضوع باطلی یقین پیدا کند؟

  • در متون حدیثی، روایاتی وجود دارد که ناظر به این معنا است که حتی اگر فردی تظاهر بدان کند که عقیده باطلی – مانند وجود نداشتن خدا - برایش یقینی است، اما هیچگاه در اندرون خود، نمی‌تواند به چنین یقینی دست یابد؛ زیرا اگر چنین یقینی به وجود آید، او در ادامه مسیر باطلش معذور خواهد بود؛ چرا که او براساس علم و یقینش عمل کرده است:1. «عن أبی عبداللَّه(ع) فی قول اللَّه تعالى: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»[1] فقال: یحول بینه وبین أن یعلم‏ أنّ‏ الباطل‏ حقّ‏»؛[2] امام صادق(ع) در تفسیری از این آیه شریفه که خدا میان مرد و دل او حائل و مانع می‌شود ، فرمودند: حائل می‌شود در میان او و میان آن‌که باطلی را حق بداند‏.2. «عن أبی عبداللَّه(ع) قال: «أبى اللَّه أن یعرّف باطلًا حقّاً، أبى اللَّه أن یجعل الحقّ فی قلب المؤمن باطلًا لا شکّ فیه، وأبى اللَّه أن یجعل الباطل فی قلب الکافر المخالف حقّاً لا شکّ فیه، ولو لم یجعل هذا هکذا، ما عُرف حقّ من باطل»؛[3] حضرتشان فرمودند: خدای متعال ابا دارد از این‌که باطلی را حق معرفی کند؛ خداوند ابا دارد از این‌که حقی را در دل مؤمنی، باطلی یقینی جلوه داده و یا آنکه در قلب کافری که با دین مخالف است، پنداری باطل را  یقینی و تردیدناپذیر جلوه دهد ؛ چرا که اگر چنین نکند حق از باطل برای خود افراد نیز قابل تشخیص نخواهد بود. [1] . انفال، 24. [2]. برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 1، ص 237،‏ قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق. [3]. همان، ص 277. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بر اساس موازین ادبیات عرب، در چه مواردی «واو» عطف به معنای «او» عاطفه می‌آید؟

  • یکى از ادات حرفی که در ادبیات عرب پیرامون آن گفتگوهای فراوانی انجام شده، حرف «واو مفرده» و تنها دارای یک حرف الفباست، اما پانزده قسم و کارکرد برای آن شمرده‌اند. یکی از مهم‌ترین کارکردهای آن، عطف است[1] که برای آن نیز هیجده ویژگی ذکر شده است که دیگر حروف عطف از این ویژگی برخوردار نیستند[2] و یکی از خصائص هیجده‌گانه برای واو عطف، آن است که واو برای عطف امور منفصله‌ای می‌آید که سابقاً به صورت اجمال از آنان یاد شده است. بدین توضیح که ابتدا یک مقسم به صورت کلی ذکر می‌شود و بعد به وسیله «واو» افراد و مصادیق آن تقسیم می‌گردد، مانند: «وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ‏».[3] در این‌جا «آباء» به معنای «پدران»، واژگانی کلی است که مصادیقش بعد از آن و با استفاده از واو عطف اعلام شده است «ابراهیم و اسحاق و یعقوب».ممکن است اشکال شود به این‌که عطف امور منفصله به صورت تقسیم و بیان افراد و مصادیق یک مقسم، اختصاصی به «واو» ندارد، بلکه حرف عطف «او» نیز در صورتی که برای تقسیم بیاید در این ویژگی با «واو» مشارکت دارد، مانند: «الکلمة اسم او فعل او حرف». در جواب گفته می‌شود: «هر چند در باب تقسیم همان‌گونه که «او» صحیح است، «واو» نیز صحیح است، ولی در نحوه و چگونگی دلالتشان فرق است؛ بدین توضیح که استعمال «واو» به اعتبار اجتماع اقسام در مقسم است، اما استعمال «او» به اعتبار قسیم و ضدیت هرکدام از اقسام با یکدیگر است؛[4] یعنی هرگاه اراده و تفهیم «اجتماع اقسام در مقسم» مراد گوینده باشد و متکلم بخواهد بر نقطه اشتراک تأکید کرده و بگوید که تمام اینها در یک چیز با هم شریکند از حرف عطف «واو» استفاده کرده، ولی هرگاه مراد گوینده، تأکید بر «ضدیت اقسام با یکدیگر» باشد و متکلم بخواهد بر نقطه افتراق تأکید نماید، از حرف «او» استفاده می‌کند. [1]. صفایى بوشهری، غلامعلى‏، ترجمه و شرح مغنی الأدیب،‏ ج 3، ص 377، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387 ش. [2]. حسینى طهرانى، هاشم‏، علوم العربیة، ج 2، ص 685، تهران، مفید، چاپ دوم، 1364ش. [3]. «و من از آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کردم.»، یوسف، 38. [4]. علوم العربیة، ج ‏2، ص 685 – 686.  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بر اساس تعالیم قرآنی در برابر رفتارهای تحقیر کننده و تبعیض‌آمیز در خانواده‌ها چه واکنشی باید نشان دهیم؟

  • همان‌گونه که می‌دانید تعالیم و آموزه‌های دینی به ما می‌گوید که جواب بدی را نباید با بدی داد.قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ»؛[1] و هرگز کار نیک (از اعتقاد و کردار و گفتار) با امر بد یکسان نیست. (پس بدی‌هایى را که به تو می‌رسد) با بهترین روش دفع کن، به طورى که به ناگاه آن‌که میان تو و او دشمنى است (چنان شود که) گویى دوستى گرم و خویشاوند است.سپس براى تکمیل این سخن می‌افزاید: با بهترین روش ممکن، بدی‌ها را پاسخ‌گوی: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ».به وسیله حق باطل را دفع کن، و با حلم و مدارا جهل و خشونت را، و با عفو و گذشت به مقابله با خشونت‌ها برخیز، هرگز بدى را با بدى، و زشتى را با زشتى پاسخ مگوى که این روش انتقام جویان است و موجب لجاجت و سرسختى منحرفان می‌گردد.قرآن کریم در پایان آیه به فلسفه عمیق این برنامه در یک جمله کوتاه اشاره کرده و مى‌‏فرماید نتیجه این‌ کار آن خواهد شد که دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند: «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ».در مجموع توصیه ما در این‌گونه موارد همان سفارش قرآن کریم است؛ رفتار نیکو با نااهلان و تحمّل مخالفان. قرآن این ویژگی را مخصوص صابران می‌داند: «وَ ما یُلَقَّاها إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا».[2] و انتقام و مقابله به مثل، در برخوردهاى اخلاقى، نشانه‏ کم صبرى است.[3] [1]. فصلت، 34. [2]. همان، 35. [3]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏20، ص 281، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1374ش؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج‏10، ص 343، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383ش. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها